اسم «صابی» در قرآن کریم به صیغه جمع در دو صورت «صابئین » و «صابئون» (وبا اختلاف قرائت صابون)، سه بار ذکر شده است.
اینک، پیش از آنکه وارد بحثهای گسترده دربارهی تاریخ و عقاید صابئان شویم، لازم است برای ایجاد زمینه بحث هر سه آیه را ذکر کرده و در بارهی آن کمی توضیح دهیم:
1. در آیه 62 از سوره بقره چنین آمده است:
«اِنَّ الّذینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هادُوا وَالنَّصاری وَالصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَومِ الاعلیها السلامخر وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ اگجْرهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوف عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُون».
«کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که به آیین یهود گرویدند و ترسایان و صابئان هر کس که به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد و کار نیکی انجام دهد پاداش آنها نزد پروردگارشان است و بر آنها ترس و اندوهی نیست» (هر کدام از پیروان ادیان الهی که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کردهاند، مأجور و رستگارند).
در این آیه «صابئین» بعد از یهود و نصاری ذکر شده است.
2. در آیه 69 از سوره مائده همین جملهبندی و عبارت، تنها با ذکر صورت لفظی «صابئون» به جای «صابئین» وتقدیم صابئان بر نصاری دیده میشود:
«اِنَّ الّذِینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هادُوا وَالصابِئُونَ وَالنَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالیَومِ الاعلیها السلامخر وَعَمِلَ صالِحاً فَلا خَوف عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ».
«آنها که ایمان آوردهاند و یهود و صابئان و ترسایان، هرگاه به خداوند یگانه و روز جزا ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد»
در این دو آیه، مردم به دو گروه تقسیم شدهاند: موءمنان (مسلمانان) و اهل ادیان الهی: یهود، صابئان و ترسایان. و این دو گروه با ذکر اسم موصول «الّذین» از هم جدا شدهاند و در هر دو آیه «صابئان» از اهل کتاب و دین و در ردیف یهود و نصاری معرفی شدهاند و لحن هر دو آیه بیانگر این است که آیین صابئان همانند آیین یهود و نصاری یک آیین توحیدی و آسمانی است.
به عبارت دیگر: از ظاهر عبارت هر دو آیه به طور واضح فهمیده میشود که صابئان در هر دو آیه مشمول صفت موءمن به خدا و روز آخرت یا به عبارت بهتر توحید و معاد به علاوه نیکوکاری و استحقاق پاداش معنوی و رهایی از بیم و اندوه قرار گرفتهاند.
3. در آیه 17 از سوره حج نام صابئین در ضمن اسامی ادیان دیگر با افزودن نام «مجوس» چنین ذکر شده است:
«اِنَّ الّذینَ آمَنُوا الَّذِینَ هادُوا وَالصابئینَ وَالنَّصاری وَالمَجُوسُ وَالَّذِینَ اگشْرَکُوا انَّ اللهَ یفصلُ بَیْنَهُمْ یَوم القِیامَة اِنَّ اللهَ عَلی کُلّ شَیءٍ شَهید».
«کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که یهودی شدهاند و صابئان و ترسایان و مجوس و کسانی که برای خدا شریک قرار دادهاند، خداوند روز قیامت میان آنان داوری میکند (و حق را از باطل جدا میسازد) و خداوند بر هر چیزی گواه است».
«مقایسه آیهی سوم با دو آیه دیگر نشان میدهد که در دو آیه اوّل زمینهی کلام، ذکر خیر و پاداش عمل صالح و فراغت از دغدغه خاطر و ترس و هراس است در صورتی که در آیه سوم با افزودن کلمه «مجوس» و ذکر مشرکان، ترکیبی به وجود آمده که فیصله میان دو جانب آن را به روز قیامت محول میدارد و خداوند را شاهد و گواه چنین فصل و حلّی میداند».1
در این آیه مردم به سه فرقه تقسیم شدهاند:
1. موءمنان (مسلمانان).
2. اهل کتاب و دین: یهود، صابئان، ترسایان و مجوس.
3. مشرکان.
این سه فرقه با ذکر اسم موصول «الّذینَ» از هم جدا شدهاند ولی چهار گروه اهل کتاب: با حروف وصل «واو» به هم پیوستهاند. بنابر این «مجوس» از مشرکان مجزا شده و در ردیف: یهود، صابئین و نصاری قرار دارد.
همچنین در این آیهی اخیر به چهار گروه از مذاهب تحریف یافته اشاره شده که شاید ترتیب آنها در اینجا بر حسب انحرافشان از اصل توحید است بدین ترتیب که یهود کمترین انحراف را نسبت به دیگران از توحید دارند و صابئین که گروه برزخی در میان یهود و نصاری هستند، در مرحله دومند، سپس نصاری با پذیرش تثلیث انحراف بیشتری یافته و مجوس با تقسیم کردن کل عالم به دو بخش: خیر و شر و قایل شدن به دو مبدأ در سراسر جهان هستی در مرحله چهارم قرار دارند.
در این آیات میبینیم از صابیها در ردیف «اهل کتاب» نام برده شده و از آنها نیز همچون یهود و نصاری دعوت به عمل آمده تا معتقدات و اعمال ناخالص خود را با پذیرش اسلام و تعالیم آسمانی آن، مهذب و استوار سازند. بنابر این یهود و نصاری و صابئان سه دینی بودهاند که مشمول خطاب و عنوان اهل کتاب میشدهاند.
پس میتوان گفت: از نظر قرآن، صابئین مانند یهود و نصاری اهل کتاب و دین بوده و دینشان یک دین الهی و آسمانی است و آنها هم همانند پیروان سایر ادیان آسمانی، پیامبر و شریعتی داشتهاند و پس از پیامبرشان به تدریج دچار انحرافاتی مانند تقدیس و پرستش ستارگان شدهاند و نظیر همان انحرافاتی که در دین یهود و نصاری هم وجود دارد. به این معنا دین صابئین در اصل مانند دین یهود و نصاری دین توحید بوده و اعتقاد به مبدأ و معاد از ارکان دین آنها نیز میباشد.
و این که قرآن کریم به این قوم اهمیت قایل بوده و سه بار نامشان تکرار شده است، دلیل بر این است که آنها در عصر نزول قرآن قومی مشهور و دارای جمعیت زیادی بودهاند و گرنه قرآن اعتنایی به آنها نمیکرد و در ردیف ادیان بزرگ یهود و نصاری نمیشمرد.
از آیات فوق اجمالاً استفاده میشود که صابئان نیز پیرو بعضی از ادیان آسمانی بودهاند و به خدا و قیامت نیز ایمان داشتهاند. امّا در این که آنان پیرو چه دینی بودهاند بین مفسران و لغت شناسان و نویسندگان مقالات ملل و نحل و تاریخ نویسان اقوال گوناگونی است. با این که آیین صابئان قبل از نزول قرآن کریم پیش اقوام و طوایف ساکن شبه جزیره عربستان معروف و مشهور بوده و قرآن مجید هم به تعریف و توصیف آنان مبادرت ورزیده است و این قوم از صدر اوّل اسلام تا به امروز با مسلمانان در یک محیط زندگی کرده و با آنان در ارتباط بودهاند، عجیب است که آیین صابئان همچنان مجهول و ناشناخته مانده است!
مفسران قرآن مجید در صدههای اوّل مانند: سدی، قتاده، مُقاتل، ابن عباس، مجاهد، کلبی، ابن زید و حسن و امثال ایشان از وجود صابئان و آثار و عقاید ایشان اطلاع صحیحی در دست نداشتند، هنگام تفسیر کلمه صابئین در قرآن، دچار اختلاط و تضاد و تناقض گویی شدهاند که به مرور زمان بر وسعت و غلظت این تناقضات افزوده شده است. برای این که ذهن پویای خوانندهی گرامی به این کیفیت در تفسیر کلمه صابئین جلب شود، به ذکر بخشی از آنچه مفسران راجع به تفسیر کلمه صابئین از قول مفسران سلف نقل کردهاند، میپردازیم:
عبد الرزاق بن همام بن نافع حمیری معروف به «صنعانی» (126 211ه) در کتاب «المصنف فی الحدیث» به سند خود از قتاده نقل کرده که گفت: «الصابئون قوم یعبدون الملائکة ویصلون إلی القبلة و یقروءون الزبور؛ و عن مجاهد قال: الصابئون بین المجوس و الیهود لیس لهم دین؛ و عنه أیضاً قال: سئل ابن عباس عن الصابئین فقال: هم قوم بین الیهود و النصاری لا تحل ذبائحهم ولا مناکحهم».2
صابئون قومی هستند که به ملائکه عبادت میکنند و به سوی قبله نماز میگزارند و زبور را میخوانند. مجاهد گفت: صابئون قومی برزخ بین مجوس و یهود هستند و دین خاصی ندارند. و نیز گفت: از ابن عباس از صابئون سوءال شد، گفت: آنها قومی بین یهود و نصاری هستند و ذبایح آنها و نکاح آنها جایز نیست.3
فخر رازی شافعی در تفسیر خود ذیل آیهی 62 سوره بقره مینویسد:
«صابئین مشتق از صبأ، وقتی که انسان از دین خود به دین دیگری در میآید و بدین جهت عربهای معاصر حضرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم او را «صابی» میخواندند؛ زیرا او دینی غیر از دینهای ایشان پدید آورده بود.
امام فخر بعد از این مقدمهی لغوی، چنین مینویسد: «مفسران را در تعریف روش دینی صابئان گفتههایی است: نخستین قول، از مجاهد و حسن است که گفتهاند ایشان طایفهای از مجوس و یهودند که گوشت ذبیحه (یا حیوان سر بریده) ایشان خورده نمیشود و زنان ایشان به زنی گرفته نمیشوند. دوم قتاده گفته است ایشان قومی هستند که فرشتگان را میپرستند و به سوی خورشید نماز میگزارند در هر روز پنج نماز.
و همو گفته که دینها پنج تاست چهار تا برای شیطان و یکی برای خدای بخشنده.
سوم آن قولها که نزدیکترین آنها باشد این است که قومی ستاره پرست میباشند و ایشان را دو گفتار است: یکی آنکه آفرینندهی جهان، خدای تعالی است که دستور بزرگداشت این ستارگان را داده و فرموده که آنها را برای نماز و دعا و بزرگداشت، قبله دانند.
گفتار دیگر آن است که خدای سبحان آسمانها و ستارگان را آفرید. پس این ستارگان، هر چه را در این جهان روی دهد از بدی و خوبی و خوشی و ناخوشی تدبر میکنند و آنها را میآفرینند. پس بزرگداشتن آنها بر بشر واجب است؛ زیرا آنها خداوندان کارساز و چاره ساز این جهانند. آنگاه آنها خداوند سبحان را میپرستند. و این مذهب قومی است منسوب به کلدانیانی که حضرت ابراهیم علیه السلام بر ایشان برای رد کردن و باطل ساختن گفتار ایشان مبعوث شد».
فخر رازی برای ارتباط دادن بخش دوم همین آیه که شامل حسن اعتقاد و ثواب عمل باشد به قسمت اوّل آیه، میگوید: «خداوند سبحانه و تعالی در بارهی این چهار فرقه (مسلمان، یهود، نصاری و صابئین) بیان میکند که اگر ایشان به خدا ایمان بیاورند در آخرت پاداشی نصیب ایشان خواهد شد تا معلوم شود که همهی گمراهان وقتی از ضلالت خود بر گردند و به دین حق ایمان بیاورند خداوند سبحان ایمان و طاعت ایشان را میپذیرد و به طور مسلم آنان را از حضور خود رد نمیکند.
بدان که در ایمان به خدا، ایمان به آنچه که ایمان به خدا را ایجاب کند هم داخل میشود مانند: ایمان به پیامبران، و در ایمان به آخرت نیز همه احکام مربوط به آخرت داخل میشود این دو قول هرچه را در حال تکلیف به دینها بستگی پیدا میکند و هر ثواب وعقابی را که به آخرت اتصال یابد با هم جمع میکند.
مرحوم محیط طباطبایی پس از نقل ترجمه عبارت فخر رازی میافزاید: امام فخر که در میان علمای اسلامی جمع میان مقام مفسر قرآن و متکلم بزرگ و حکیم صاحب نظر و اصولی نامدار را میکند، در درک حقیقت مدلول قسمت دوم که پیروان چهار دین اسلام و یهود و صابئین و نصاری را از حیث سرنوشت روز واپسین در موضع بسیار نزدیک و امید بخش مشابهی قرار میدهد به اعمال نظر در اقوال و آرای مختلف میپردازد تا گرهی از این عقدهی اعتقادی بگشاید و چون از وصول به نقطه مسلم متفق علیه عاجز میماند از این شاخه عمومی مربوط به چهار دین بر شاخهی خاص به صابئین فرود میآید و میگوید:
«اگر گویندهای بگوید که خداوند تعالی این آیه را از سوره بقره (که در جلد اول از تفسیر خود مورد بحث قرار داده) در سوره مائده (آیه 69) چنین یاد کرده است:
«کسانی که ایمان آوردند و یهودی شدند و صابئون و نصاری، کسی که به خدا و روز آخرت ایمان آورد و کار صالح انجام بدهد، بیمی بر ایشان نیست و اندوهگین نمیشوند» و در سوره حج(آیه 17) بدینسان:«کسانی که ایمان آورند و یهودی شدند و صابئین و نصاری و مجوس و کسانی که مشرک شدند، به درستی که خدا روز قیامت ایشان را از هم جدا میکند به درستی که خداوند بر هر چیزی گواه و ناظر است» در این اختلاف صورت آیهها به تقدیم دستهای به دسته دیگر (صابئین بر نصاری و نصاری بر مجوس و یهود بر هر سه) تا تأخیر نصاری از صابئون و آوردن صابئون به حال رفع در آیهای و صابئین به حال نصب در آیههای دیگر، آیا اقتضای وجود فایدهای میکند؟
پاسخ سوءال این است که چون صاحب سخن داناترین دانایان و تواناترین فرمانروایان است پس در این تعبیرها حکمتها و فایدههایی وجود دارد که اگر ما توفیق درک آن حکمتها را یافتیم به مرتبه کمال رسیدهایم و اگر عجز آوردیم این ناتوانی را به عقول خود مربوط میکنیم نه بر کلام خداوند دانا. و الله اعلم».4
ابو الفتوح رازی شیعه( زنده در اواسط قرن ششم) در تفسیر خود در ذیل آیه 62 سوره بقره به تفسیر کلمه صابئین میپردازد و به زبان فارسی مینویسد:
«والصابئین» اهل مدینه «صابین» میخوانند بی همزه و باقیِ قرّا به همزه خوانند و اصل او من صَبا یصبو (ناقص واوی) إذا مال و خرج من دین إلی دین (وقتی از دینی به دین دیگر بگراید و بیرون رود) و به همزه هم این معنی دارد (صبأ یَصبئا) و صبأ لغة فی صبا (صبا لغتی در اصل صبا یصبو است)... و علما خلاف کردند در ایشان که کی بودند و دین ایشان چه بود؟ سدی گفت: ایشان قومیاند از اهل کتاب و ذبایح ایشان ذبایح اهل کتاب بود. عبد الله عباس گفت: ذبایح ایشان حلال نباشد و با ایشان مناکحه نشاید کردن.
و مجاهد گفت: ایشان اهل کتاب نِهاند، بل قبیلهای از شامند میان گبرکی و جهودی، ایشان را دینی نیست (و این مذهب ابو حنیفه است).
و قتاده و مقاتِل میگویند: قومیاند که به خدای تعالی مقرند و فرشتگان را پرستند و زبور خوانند و نماز کنند به سوی کعبه، از هر دینی چیزی گرفتهاند.
کلبی گفت: جماعتیاند میان جهودان و ترسایان، میان سر بتراشند و خود را خُصی (خواجه) بکنند. ابن زید گفت: قومیاند درجزیره موصل لا اله الاّ الله گویند و بر رسولان خدای ایمان ندارند؛ برای این، مشرکان عهد رسول، رسول صلی الله علیه و آله و سلم را صابی خوانند به شبیه ایشان و قومی دیگر گفته: برای آن ایشان را «صابی» خواندند که ایشان از دین جاهلیت به دین مسلمانی شدند و اصله من صبا یصبو إذا مال».5
محمد بن احمد قرطبی (متوفی 671ه) در تفسیر خود آورده است:
«واختلف فی الصابئین: فقال السدی هم فرقة من أهل الکتاب وقاله إسحاق بن راهویه، قال ابن المنذر و قال إسحاق: لا بأس بذبائح الصابئین لانّهم طائفة من أهل الکتاب وقال أبوحنیفة: لا بأس بذبائحهم ومناکحة نسائهم و قال الخلیل: هم قوم یشبه دینهم دین النصاری إلاّ انّ قبلتهم نحو مهب الجنوب یزعمون انّهم علی دین نوح علیه السلام وقال مجاهد والحسن وابن أبی نُجیح:هم قوم ترکب دینهم بین الیهودیة والمجوسیة لا توءکل ذبائحهم. ابن عباس: لا تنکح نساوءهم وقال الحسن أیضاً وقتادة: هم قوم یعبدون الملائکة ویصلّون إلی القبلة و یقروءون الزبور و یصلون الخمس راهم زیاد بن أبی سفیان، فأراد وضع الجزیة عنهم حین عرف انّهم یعبدون الملائکة.
والذی تحصل من مذهبهم فیما ذکره بعض علمائنا انّهم موحدون معتقدون تأثیر النجوم و انّها فعالة و لهذا أفتی أبو سعید الاصطخری القادر بالله بکفرهم حین سأله عنهم».6
درباره صابئین اختلاف شده است: سدی گفته: آنها طایفهای از اهل کتاب هستند این قول را اسحاق بن راهویه نیز انتخاب کرده است ابن منذر و اسحاق گفتهاند: ذبایح آنها اشکال ندارد زیرا طایفهای از اهل کتابند. ابوحنیفه گفته: ذبایح آنها و ازدواج با زنان آنها بی اشکال است. خلیل گفته: آنها قومی هستند که دینشان شبیه دین نصاری است الاّ اینکه قبله آنها به سوی جنوب است و گمان میکنند آنها بر دین حضرت نوح هستند. مجاهد و حسن و ابن ابی نُجیح گفتهاند: آنها قومی هستند که دینشان از دین یهود و مجوس ترکیب یافته است، ذبایح آنها خورده نمیشود. ابن عباس گفته: نکاح زنانشان جایز نیست، حسن نیز همین را گفته است و قتاده گفته:
آنها قومی هستند که ملائکه را عبادت و ستایش میکنند و به سوی قبله نماز میخوانند و زبور را تلاوت میکنند و پنج نوبت نماز به جا میآورند. زیاد بن ابی سفیان آنها را دید و خواست جزیه را از آنها بردارد؛ زیرا دید که آنها ملائکه را عبادت میکنند.
قرطبی پس از نقل این اقوال، میگوید: امّا آنچه از مذهب آنها بهدست آمد چنان که بعضی از علمای ما ذکر کرده است آنها موحد هستند منتهی به تأثیر ستارگان هم معتقدند و لذا هنگامی که القادر بالله از حکم آنها پرسید، ابو سعید اصطخری به کفر آنها فتوا داد.
در برخی از تفاسیر و تراجم قرآن دیده میشود که کلمه صابئین را به ستاره پرست ترجمه کردهاند. در نسخه قرآن ترجمه داری که در صده هشتم از آنِ عماد فقیه شاعر و عارف کرمانی بوده در سوره بقره زیر لفظ «صابئین» چنین نوشته است: «وجنسی دیگر هم از ایشان یا پرستندهی ملایک یا کواکب» و در زیر نویس «الصابئون» از آیه سوره مائده نوشته است:«قومی دیگر پرستنده کواکب حکمشان همان» ولی در زیر کلمه صابئین از سوره حج، مینویسد: «و جنس دیگر از نصاری یا عبدهی کواکب» که تکرار همان ترجمه آیهی سوره بقره باشد.7
خواجه عبدالله انصاری (متوفی 481 ه) از کبار مشایخ صوفیه، در نوبت اول از تفسیر «کشف الأسرار» میبدی که در صدهی پنجم به زبان فارسی در آورده و میبدی آن را عیناً در تألیف خود آورده است در ترجمه و تفسیر کلمه صابئین از آیه 59 بقره چنین مینویسد: «والصابئین» و ایشان زبور در دست دارند و میان دو دین سدیگر(سوم) گزینند». 8 آنگاه میبدی در صدهی ششم ضمن نوبت دوم تفسیر از همین آیه صابئین را چنین میکند: «و صابئان قومی بودند که مسکن به شام داشتند و ملائکه پرست بودند و نماز به کعبه میبردند و زبور میخواندند و گفتهاند: قومی از اهل کتاب بودند و بیرون از جهودی و ترسایی دینی دگر نو نهاده بودند میان جهودی و ترسایی و علامت ایشان آن بود که موی از میانِ سر باز میکردند یعنی دوست داشتند که کشف عورت کنند بی حجاب باشند و شرم از مردم ندارند و یحبون مذاکرهم و شره 9 مردان از خود میبریدند».10
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی (زنده در سال 307) آمده است: «الصابئون قوم لامجوس ولا یهودی ولا نصاری و لا مسلمین و هم یعبدون الکواکب والنجوم».11
صابئون، گروهی هستند که نه مجوسی و نه یهودی و نه نصرانی و نه مسلمانند و آنها ستاره پرست هستند.
مرحوم طبرسی (امین الاسلام) (متوفی 548ه) در مجمع البیان 12 و محمد بن جریر طبری (متوفی 310) در جامع البیان فی تفسیر القرآن 13 همان مطالب ابو الفتوح را با اندک تفاوتی ذکر کردهاند.
راغب اصفهانی (متوفی 502) در مفردات مینویسد: صابئان جمعیتی از پیروان نوح پیامبر بودند.14 ابن کثیر (ابو الفداء) (از علمای قرن هشتم) در تفسیر خود گوید: صابئین کسانی هستند که: نه بر دین یهود و نصاری و مجوسند و نه مشرکند بلکه آنها باقی بر فطرت خود میباشند و دین روشنی ندارند که از آن پیروی کنند.15
ابو عبد الرحمان خلیل بن احمد فراهیدی ازدی (100 170) میگوید: صابئان قومی هستند که دین آنها شبیه به دین نصاری است ولی قبله آنها به سوی جنوب است و آنها خود را از پیروان حضرت نوح میدانند.16
بیضاوی (متوفی 685) میگوید: صابئان قومی میان نصاری و مجوس هستند و بعضیها گفتهاند: اصل دین آنها دین حضرت نوح است و گفته شده که آنها ملائکه و ستارگان را میپرستیدند.17
بعضی معتقدند آنها برخی از عقاید یهود و برخی از عقاید مسیحیان را گرفته و به هم آمیختهاند و لذا مذاهب آنها را برزخی میان این دو مذهب میدانند.18
علامه طباطبایی در جلد اول تفسیر المیزان، پس از نقل سخن «بیرونی» درباره تاریخ صابئان و ذکر برخی از عقاید آنان یادآور شده است: آنچه را که بیرونی به برخی نسبت داده که مذهب صابئی آیینی آمیخته از مجوس و یهودی و رگههایی از آیین حرانی است با ظاهر آیه سازگارتر است؛ زیرا ظاهر آیه این است که آن هم مذهبی در عداد مذاهب سایر اهل کتاب است.19
به این جملهی علامه، بعضی از اعلام اشکالی دارند که به نظر نگارنده وارد است: اشکال آن است که ظهور آیه در اینکه صابئان هم اهل دینی هستند چیزی که خود ایشان به آن اعتراف داشتند با آنچه که فرمودند که این آیین ترکیبی از مذاهب سه گانه است، منافات دارد؛ زیرا ظاهر آیه آن است که آنان اهل آیینی هستند، غیر از آن آیینهایی که در آیه ذکر شده است، نه آن که آیین آنان مکتب التقاطی بشری است که از دیگر ادیان پدید آمده باشد به علاوه، آنچه «بیرونی» به ایشان نسبت داده است ظاهراً منتسبان به این آیین، آن را قبول ندارند».20
علامه در جایی دیگر گفته است: مراد به «صابئین» پرستندگان کواکب نیست به دلیل خود آیه که میان صابئین و مشرکان مقابله انداخته، بلکه به طوری که بعضی گفتهاند:
صابئین عبارتند از: معتقدان به کیشی که حد وسط میانه یهودیت و مجوسیت است و کتابی دارند که آن را به حضرت یحیی بن زکریا نسبت دادهاند و امروز عامه مردم ایشان را (صبئی) میگویند.21
بعضی از معاصران ضمن این که به اهل توحید و کتابی بودن صابئان اذعان دارند، معتقدند پیامبرشان از جمله پیامبرانی است که در قرآن مجید نامی از او به میان نیامده ولی به آنها اشاره شده است: « ومنهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک».22 دلیل این نظر، عقاید و اعمالی است که از آنها منقول است و نیز اعتنا کردن قرآن به شأن آنها و شمردن در ردیف دیانتهاست».23
اینها قسمتی از اقوال و آرای متضاد مفسران در باره صابئین است. چنان که میبینیم مفسران قدیم وجدید در تعریف و توصیف صابئین تا آنجا دستخوش تشتت آرا و اختلاف شدهاند که از مقایسه اقوال و جمع این آرا هیچگونه تعریف و توصیف منسجم و قابل قبولی از آیین صابئین ارایه نگردیده است.
غرض آن که این حیرت و نگرانیِ مفسران، کار را برای همه مشکل ساخته است.
و این بیت شعر که به امام فخر نسبت دادهاند، با این وضع تطبیق میکند که میگوید:
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلوم شد که هیچ معلوم نشد24
دربارهی وجه تسمیه وعلت نامگذاری صابئین به این اسم و این که آیا این یک واژه عربی اصیل است و یا معرب، و در صورت عربی بودن از چه مادهای اشتقاق یافته است و اگر معرب است ریشه آن آرامی یا سریانی و یا عبری است، باز میان مفسران و لغت شناسان و نویسندگان مقالات ملل و نحل اختلاف وجود دارد. ما اینک نخست متن سخنان کسانی که این واژه را عربی میدانند نقل میکنیم و سپس به نقل اقوال کسانی میپردازیم که این لفظ را عربی نمیدانند و ریشه آن را در زبانهای دیگر جستجو میکنند.
راغب اصفهانی میگوید: و الصابئون قوم کانوا علی دین نوح و قیل لکلّ خارج من الدین إلی دین آخر صابی من قولهم صبأ ناب البعیر إذا طلع... و قد قیل بل هو من قولهم صبا یصبو.25
صابئین قومی بر دین نوح بودند و به هر کسی که از دینی به دین دیگر خارج شود صابئی گفته میشود و از ماده «صبا» مشتق است و گفته میشود «صبا ناب البعیر» وقتی که دندان ناب شتر آشکار شود. و گفته شده بلکه از ماده «صبی یصبو» اشتقاق یافته است.
محمود بن عمر زمخشری (متوفی 53848) میگوید: صابئین از ماده «صبأ» مشتق شده که به معنای خروج از دین است و آنها قومی بودند که از دین یهود و نصاری خارج شدند و به ملائکه ستایش کردند.26
محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (متوفی 460ه) گفته است: «صابئون» جمع «صابی» و او کسی است که از دینی به دین دیگری منتقل شود مانند مرتد در اسلام... زجاج گفته است: «صبأت النجوم» یعنی ستارگان آشکار شدند. و صابئی کسی است که دینی را که بر او واجب بوده ترک کند و به دین دیگری روی آورد... صابئین از دین توحید دوری کردند و به پرستش ستارگان روی آوردند و نافع گفته است که این کلمه از «صبا یصبو» مشتق شده که به معنای میل کردن به چیزی و دوست داشتن آن آمده است... ابو علی فارسی این سخن را رد کرده و گفته است که باید این واژه از «صبا» به معنی انتقال باشد.27
طبرسی هم همان مطالب شیخ طوسی را نقل کرده و گفته است «والصابئون جمع صابی، وهو من انتقل إلی دین آخر وکل خارج من دین کان علیه إلی آخر غیره سمّی فی اللغة صابئاً... والدین الذی فارقوه هو ترکهم التوحید إلی عبادة النجوم أو تعظیمها».28
صابئون جمع «صابی» است. صابئی کسی است به دین دیگر منتقل شود و به طور کلی هر کسی که از دینی که داشته به دین دیگر منتقل شود، در لغت صابئی نامیده میشود. دینی که صابئان از آن جدا شدهاند دین توحید بود که آن را ترک کردند و به عبادت و تقدیس ستارگان روی آوردند.
فخر رازی، محمد بن عمر(متوفی 606ه) میگوید: صابئین از «صبأ» مشتق شده که به معنی خروج از دین به دین دیگر است عربها پیامبر اسلام را به این جهت «صابئی» مینامیدند که دینی بر خلاف ادیان آنها آورده بود و این کلمه در باره ستارگان هم به کار میرود: «صبأت النجوم» وقتی که ستارگان از مطلعهای خود طلوع میکنند.29
ابن اثیر مجد الدین (متوفی 606) در «النهایة فی غریب الحدیث و الأثر» در لغت «صبا» میگوید: «فی حدیث بنی جُزَیمة: کانوا یقولون لما أسلموا: صبانا، صبانا. قد تکررت هذه اللفظة فی الحدیث. یقال: صبا فلان: إذا خرج من دین إلی غیره من قولهم: صبا ناب البعیر: إذا طلع و صبأت النجوم: إذا خرجت من مطالعها. کانت العرب تسمّی النبی أحد الصابی، لانّه خرج من دین قریش إلی دین الإسلام».30
در حدیث بنی جزیمه آمده است: چون مسلمان میشدند میگفتند: «صبانا، صبانا» یعنی از دین پدرانمان خارج شدیم و به دین اسلام وارد شدیم و این لفظ در حدیث تکرار شده است. گفته میشود: صبأ فلان: وقتی که کسی از دینی خارج و به دین دیگر داخل شود و از صبأ ناب البعیر: وقتی که دندان ناب شتر بروید و آشکار شود و صبأت النجوم یعنی ستارگان آشکار شدند. عربها رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را «صابی» مینامیدند، برای این که از دین قریش خارج و به دین اسلام وارد شده بود.
از نهایه ظاهر میشود کلمه «صابی» به معنی خروج از دینی و دخول به دین دیگر در احادیث استعمال شده است و کلمهی عربی و مهموز اللام است.
ابو الفتح محمد بن عبد الکریم شهرستانی(479 548ه) میگوید: در لغت گفته میشود«صبا الرجل»: إذا مال و زاغ، فبحکم میل هوءلاء عن سنن الحقّ و زیغهم عن نهج الابتیاد: که به معنای میل کردن و لغزیدن است و به این جهت که صابئین از سنتهای حق اعراض کردند و از روش پیامبران لغزیدند به آنها صابئین گفته میشود و گاهی نیز گفته میشود: صبا الرجل إذا عشق و هوی: به معنای عشق ورزیدن و دوست داشتن است.31
ابن منظور محمد بن مکرم (630 711ه) صاحب «لسان العرب» پس از بیان این که صابئین گمان میکنند که بر دین نوح هستند، میگوید: به کسانی که در زمان پیامبر اسلام مسلمان میشدند، عربها صابئی میگفتند و نظرشان این بود که آنها از دینی به دین دیگر خارج شدهاند«صبأ یصبأ و صبا یصبو» هر دو به معنای خروج از دینی به دین دیگر است... ابن منظور میافزاید: ابو اسحاق زجاج گفته است صابئین در قرآن به معنای خارج شدن از دینی به دین دیگر است... و عربها پیامبر اسلام را «صابئی» مینامیدند چون از دین قریش به اسلام گرویده بود، و آنها هر کسی را که مسلمان میشد«مصبوّ» مینامیدند و همزه را به واو تبدیل میکردند و نیز مسلمانان را «صباة» میگفتند (بدون همزه و گویا این واژه جمع «صابی» بدون همزه است مانند: قاضی و قضاة و غازی و غزاة.32
احمد بن محمد مصری فیّومی (متوفی 770ه) در «المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر» مینویسد: «صباء» یعنی کسی که از دینی خارج شده و به دینی دیگر گرویده و صابی بر طایفهای اطلاق میشود که در نهان ستاره میپرستند و به ظاهر خود را منسوب به دین نصاری میدانند و آنها را «صابئه» و«صابئون» خوانند.33 ابو الفتوح رازی در تفسیر خود مینویسد: «صابی آن باشد که ازدینی که جمهور بر آن باشند میل کند و به دینی دیگر که اندکی مردم بر آن باشند رود».34
شیخ طریحی فخر الدین بن محمد (متوفی1085ه) مینویسد: صبا فلان خرج من دینه إلی دین آخر، یعنی خارج شدن از دینی به دین دیگر است، گفته شده اصل دین آنها دین نوح است که از آن اعراض نمودهاند «یدعون انّهم علی دین صابئی بن شیث بن آدم» آنها ادعا میکنند که بر دین صابی بن شیث بن آدم هستند. سپس طریحی حدیثی بدین مضمون از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که «سمی الصابئون لانّهم صبوا إلی تعطیل الأنبیاء والرسل والشرائع...»35 صابئین را به این نام نامیدند، زیرا که آنها به تعطیل پیامبران و شرایع میل کردند و گفتند که هر چه پیامبران آوردهاند باطل است پس توحید خدا و نبوت انبیا و رسالت مرسلین و وصیت اوصیا را انکار کردند، پس آنها بدون شریعت و بدون کتاب و بدون پیامبر هستند.
روایتی که طریحی به آن اشاره کرده، قسمتی از یک روایت مفصلی است که مفضل بن عمر آن را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. در این فراز از روایت، مفضل بن عمر میگوید: گفتم یا مولای، فلم سمی الصابئون الصابئین؟ فقال: «انّهم صبوا إلی تعطیل الأنبیاء والرسل والملل والشرائع وقالوا: کلّ ما جاوءوا به باطل».36
ای مولای من، چرا صابئون، صابئین نامیده شده است؟ فرمود: برای این که آنها به تعطیل پیامبران و رسولان و ملل و شرایع میل کردند و گفتند هر چه آنها آوردهاند، باطل است.
علامه مجلسی در بحار الأنوار این روایت را به سند خود از بعضی از موءلفات شیعه نقل کرده است. بنابر این، روایت مرسل نیست و مجلسی هم آن را در بحار آورده است.37 و ظاهر این روایت نشان میدهد که این کلمه، کلمهی عربی و از نوع ناقص واوی است.38 بدین ترتیب میبینیم اغلب مفسران و لغتنویسان این واژه راعربی گرفتهاند از صبا و یا صبی و یا سابحه یا صبّ مشتق دانستهاند و به تناسب آن صابئین را تعریف کردهاند.
چنان که میبینیم اغلب مفسران و لغتشناسان کلمه «صابی» را یک کلمه عربی فرض کرده و آیین صابئین را متناسب آن مفهوم در ادبیات عرب جستجو نموده و اصالت دین صابئان را نفی کردهاند و «صابی» به کسی گفتهاند که از دین خود یهود، نصاری، و مجوس خارج شده باشد در صورتی که آیات فوق ظهور کامل در این دارد که صابئان از لحاظ اهل دین بودن و کتاب آسمانی داشتن همانند یهود و نصاری و مجوس هستند و حتی اعتبار صابئین از مجوس هم بیشتر است؛ زیرا اوّلاً صابئین در قرآن سه مرتبه ذکر شده در حالی که مجوس تنها یک بار در قرآن آمده است و ثانیاً در دو آیه «صابئین» بین یهود و نصاری و در یک آیه بعد از یهود و نصاری قرار گرفته است و در یک آیه هم که «مجوس» ذکر شده «صابئین» بر آن تقدم دارد، پس ظهور آیات در این است که هر چهار گروه فوق، مستقل هستند و هیچ کدام جزء فرقه و آیین دیگر نیست.
علاوه بر این، همه این فرضیات مبتنی بر این است که «صابی» یک واژه عربی باشد در صورتی که عربی بودن آن مسلم نیست و ادعای خود صابئان آن است که زبان کتاب آنها زبان آرامی است و ریشه لفظی صَبَا یا صَبا از کلمه آرامی گرفته شده که به معنی خود شستن و در آب فرو بردن و تعمید کردن با آب استعمال میشد و قدیمیترین ترجمه عربی که از کلمه صابئین در دست است همان لفظ «مغتسله» (خود شویان) است 39 و در زبان سریانی خاص به آثار صابئین ریشه کلمهی صبا به معنی در آب فرو بردن و تعمید دادن است که در زبان عربی هم کلمههای صَبَأ و صَبَعَ به همین معنی نظر دارد. به قول استاد محیط طباطبایی: «عدم تمکن لغویان زبان عربی در تشخیص مُعرَبات غیر فارسی از لغات عربی سبب شده بود که در کتابهای لغوی معتبر هم نسبت به معرَبات یا نظایر عربی کلمات آرامی و سریانی و عبری و حبشی و اصول کلدانی و آشوری و کنعانی آن کلمات اشاره درستی نشود».40
برخی از محقّقان و خاورشناسان کلمه «صابی» را لغتی عربی یا آرامی و یا مندائی میدانند و البته الفاظ غیر عربی در جاهای مختلف قرآن استعمال شده است.41
دایرة المعارف فرانسه این واژه را «عبری» دانسته و به معنی فرو بردن در آب یا «تعمید» گرفته است.42
و خاور شناس معروف «ژسنیوس آلمانی» میگوید: این کلمه، هر چند «عبری» است ولی محتمل است از ریشهی «صاووت» عبری که به معنای ستاره است، مشتق باشد، بدین لحاظ که چون در آیین صابیها توجه تامی به تقدیس اجرام فلکی مبذول میشود، آنها را صابئین نام گذارده باشند.43
در «لغت نامه دهخدا» مینویسد: «و این کلمه باید مشتق از ریشهی (ص ب ع) عبری (فرو رفتن در آب) باشد که عین آن ساقط شده و به معنی (معمدون) است یعنی کسانی که تعمید را با تغسیل در آب اجرا میکنند».44
برنا مقدم مینویسد: صابئه در اصل لفظ آرامی است و دلالت بر تطهیر و تعمید میکند و به دو فرقه گفته میشود: 1. اتباع یوحنای معمد .2. صابئین حران... صابی کلمهای است کلدانی به معنای شوینده و صابئین در کنار شهرها در کنار نهرها در رودخانهها جای دارند و خود را بسیار با آب میشویند.45
غضبان رومی پس از نقل نظریات مختلف در باره اشتقاق صابئه، میگوید: آنچه که به حقیقت نزدیک است آن است که «صابئه » از «صبا» که یک لغت آرامی است مشتق است که به معنای تعمید کردن است همان که صابئین امروز آن را طی مراسمی انجام میدهند. بعد اشاره میکند به این که تعمید، انسان را از یهودیت به مندائی بودن منتقل میکند یعنی شخص یهودی با تعمید مندائی از دین خود به دین مندائی منتقل میشود و این معنی قریب به آن معنای عربی کلمه است که گفته شده و لفظ «صبا» و «صابوتا» در لغت به معنی فرو رفتن در آب است و این دو واژه در لغت مندائی و آرامی هم به همین معناست و یک صابئی مندائی در غسل تعمید میگوید: (صابینا بمصبتا ادبهرام ربه) یعنی تعمید کردم چون تعمید ابراهیم بزرگ.46
یکی از صابئین مندائی میگوید: واژه «صابئین» از کلمه مندانی آرامی «صبا» یا «صوا» به معنای تعمید اشتقاق یافته است؛ زیرا اعراب با استفاده از کلمه فوق، مندانیان را که مراسم تعمید خویش را همیشه در آب جاری انجام میدهند«صبّه» یعنی تعمیدیون نام نهادند و با اضافه کردن «ی» نسبت به همان واژه صبا صفت تعمیدی گری را بر هر مندانی داده و او را «صبّی» نامیدند و برای جمع بستن این کلمه، به آن (یا و نون) و (واو و نون) اضافه کردند و مندائیان را «صابئین» یا «صابئون» نامیدند. علاوه بر آن اعراب امروز برای نسبت دادن کار شستشو یا تعمید در آب جاری به مندائیان به آنان «مغتسله» نیز میگویند.47
زبیدی صاحب تاج العروس میگوید: در روض آمده است که صابئین منسوب به «صابئی بن لامک» برادر نوح هستند و آن یک اسم عجمی است.48
ابن اثیر گفته است: ادریس یا «خنوح» فرزندی به نام «متوشلخ» آورد و او فرزندی به نام «صابی» آورد و صابئین به خاطر نسبت به او به این نام نامیده شدند.49
محمود عقاد بر خلاف جمهور لغت شناسان عرب، واژه «صابئه» را از ماده «سابحه» به معنای شنا کننده در آب مشتق دانسته، چون آنها خود را زیاد شستشو میدهند و اشتقاق این لفظ از «سبح» ارجح از این است که این لفظ منسوب به «سباوت» عبری باشد که به معنای لشکریان آسمان است یعنی ستارگان.50
اگر بر خلاف گفتار لغت شناسان عرب واژه «صابی» را عربی فرض نکنیم دیگر لازم نخواهد بود به تناسب وجه تسمیه، عقایدی را به صابئان نسبت دهیم. آنچه مناسب به نظر میرسد باید واژه «صابی» در زبان خود آنها که زبان آرامی مندائی است جستجو شود و گفته شد تا آنها به هنگام تعمید جملاتی به زبان مندائی میگویند که در آن لفظ «صبا» و مشتقات آن به کار رفته و این لفظ هم اشاره به شستشوی زیاد آنهاست.
البته این نوع مشکلات در مبادی اشتقاق و ریشهیابی بسیاری از لغات و از جمله «یهود» و «نصاری» و «مجوس» و کلمات مشابه دیگر نیز وجود دارد. و از اینجاست که برخی از محقّقان ریشه کلمه «مجوس» را در اوستا جستجو کردهاند و بر خلاف تصریح لغتشناسان عرب لغت «مجوس» را معرب «مگوس» آرامی دانستهاند.51 و بعضی آن را ترکیبی از واژه «منج» به معنای کوتاه و «گوش» گرفته، و «منج گوش» به معنای کوتاه گوش، مردی بوده که دینی آورد و مردم را به آن دعوت کرد.52
«هم اکنون صابئین مندائی، کتابی دارند به زبان سریانی قدیم که آن را صُحُف آدم و کنز رب یا گنج عظیم میخوانند و عقیده دارند که حضرت یحیی بن زکریا این کتاب را به روایت از پیامبران سلف نوح، شیث و آدم نزدیک دو هزار سال پیش در صورت مدون فعلی آن بدیشان تبلیغ کرده است. برای تأیید این معنی، کتاب دیگری به زبان سریانی به نام دروس یحیی دارند که مقام یحیی بن زکریا را در صورت بندی نهایی عقاید صابئین نشان میدهد».
یحیی بن زکریا که در انجیلهای مختلف مسیحیان از آغاز زندگی او ارتباطی که با عیسی یافت و دعوت و تعمید داوطلبان مطالبی از او نقل شده، قرینه چنین مینماید که همین یحیی میباشد که صابئان در سلسله انبیای خود اورا آخرین پیامبر مورد قبول میشناسند و کتابهای دروس یحیی و کنز عظیم را به او نسبت میدهند که این کتاب دوم به عقیده ایشان همان صحف مردی از آدم است».53
با توجه به مطالب فوق بعضی از محققان و کاوشگران صابئین را از پیروان «یحیی بن زکریا» میدانند که مسیحیان اورا «یحیی تعمید دهنده» مینامند. به موجب تحقیقات این دانشمندان، یحیی خود موءسس دینی بوده است که عیسی ازجمله پیروان آن دیانت بوده و به وسیله یحیی تعمید نیز یافته است.54
امّا بعد از قتل و شهادت یحیی، عیسی در رهگذر حوادث ابتدا به عنوان جانشینی یحیی و پس از آن به عنوان موءسس دیانتی نو، ادعا کرد. از جانبی دیگر مدارکی در دست است که عیسی را از فرقه اسنها معرفی میکند و شباهت عقاید اسنها با صابئین بسیار است.55
سرانجام پس از رونق کار عیسی، یحیاییها که به روش قدیم خود موءمن ماندند موجب ایذا و آزار یهودیان مسیحی شده قرار گرفته و مجبور شدند تا ترک وطن کنند و چون یکی از بزرگترین ارکان دیانتشان تعمید و فرو رفتن در آب بود، ناگزیر سواحل نهرین را اختیار کرده و در آن جا ساکن شدند و صبّیهای امروزه که در عراق و خوزستان مسکن دارند بازماندگان همان مهاجرین میباشند.
از سوی دیگر قابل تذکر است که اسنها روشی داشتند که به عقاید ایرانیان و آیین زرتشتی شباهت بسیار داشت و این مشابهت میان ماندانیان این زمان با رسوم و عقاید زرتشتی به روشنی به نظر میرسد. اصولاً مانداییها با ادیانی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام و معتقداتی که به وسیله این ادیان پدید آمد سخت مخالفند، در حالی که بر خلاف این مخالفت موافقتهایی بسیار میان آنان و زرتشتیان موجود میباشد. واژههایی برای انتساب چون ماندایی یا مندایی، صابئین مغتسله، صابة البطایح، یحیاوی و صبی برای این گروه به کار میرود.56
صابیها که هم اکنون در عراق و خوزستان ایران به سر میبرند، آیین خود را به حضرت یحیی بن زکریا که مسیحیان اورا «یحیی تعمید دهنده» یا «یوحنای معمّد» میخوانند، نسبت میدهند و همچون یهودیان، عیسی را به رسالت قبول ندارند و حتی برخی از آنها وجود عیسی را یک وجود افسانهای میدانند و با پیروان حضرت مسیح اختلاف و خصومت شدید میورزند. به زعم ایشان، پیغمبرمبعوث بعد از حضرت موسی، یحیی است وعیسی شیادی کذاب بوده است، از این رو بعضی از مراسم و آداب یهود هنوز نزد ایشان رواج دارد. در قرآن مجید در آغاز سوره مریم چهارده آیه مربوط به تولد و رسالت یحیی است که از خردسالی او آغاز میشود. او بیش از ظهور حضرت عیسی به دستگیری و تعمید داوطلبان میپرداخت و آیهی یازدهم حاکی از ایحای الهی بر زبان زکریا پدر یحیی است که پس از خطاب مردم درباره تسبیح خداوند، هر صبح و شام، یحیی را مخاطب ساخته میفرماید:
«یا یَحْیی خُذ الکِتاب بِقُوّة وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً مِنْ لَدُنّا وَزکاة وَکانَ تَقِیّاً».
«ای یحیی کتاب را به نیرومندی بگیر و ما او را از پیش خودمان در کودکی حکم دادیم».
در این آیه یحیی به دو چیز اختصاص یافته که یکی دریافت کتاب و دیگری حکم یا نبوت است.
در آیه 84 سوره انعام، نام زکریا و یحیی با عیسی و الیاس در ردیف انبیای سلف یاد شده است و سپس در آیه 88 چنین توصیف میشود:
«اُولئِکَ الّذینَ آتَیْناهُمُ الکِتابَ وَالحُکْم وَالنُّبُوَّة».
«آنان کسانی هستند که بدیشان کتاب و حکم و پیامبری دادیم».
ظاهر آیه، این است که به هر یک از نامبردگان کتابی مستقل از کتابهای دیگران داده شده است و بسیار بعید مینماید که «کتاب» در آیه ناظر به کتاب خاص و یا تورات و انجیل باشد و همچنین بعید مینماید که مراد از اعطای کتاب به پیامبری از پیامبران آن باشد که به عمل به کتاب آسمانی پیامبران پیشین ملزم باشد.57
به عبارت دیگر: مفهوم کتاب و حکم در آیه 88 سوره انعام، ابهامی را که در آیه 11 سوره مریم به نظر میرسد، آشکار میسازد و معلوم میدارد دستور گرفتن کتاب معینی آن هم به قوت، مربوط به کتاب تورات نیست بلکه همان طور که زمان اسحاق و یعقوب و نوح و ایوب و یوسف، که در آیهی قبل یاد شده، بر زمان موسی و نزول تورات بر موسی مقدم است و داود و سلیمان و ایوب و زکریا وعیسی هر کدام در مجموعهی کتابهای مقدس، کتابهای خاصی منسوب به خود دارند، کتاب یحیی هم باید اثری سوای تورات باشد، همانطور که حکم مربوط به یحیی هم از مقولهی همان حکم و نبوتی باشد که به سایر انبیای مذکور در آن آیات از طرف خداوند داده شده بود.
بر همین مبنی برخی از مفسران قرآن اختصاص تلاوت زبور منسوب به داود را به صابئین نسبت دادهاند و خواستهاند که زبور را کتاب خاص ایشان معرفی کنند تا در این ضمن موضوع اهل کتاب بودن آنان توجیه شده باشد.58
گرچه قول معروف در میان مفسران این است که منظور از «کتاب» در اینجا «تورات» و یا تورات و سایر کتب انبیاست.59 حتی ادعای اجماع و اتفاق هم در این زمینه کردهاند60 و این احتمال را نیز دادهاند که یحیی کتابی ویژه خود داشت همانند زبور داود61 و این احتمال با آیههای سوره انعام بسیار قوی میشود؛ البته دربارهی تاریخی بودن یحیی آخرین پیامبر بنی اسرائیل نمیتوان شک کرد و تنها او شش ماه با عیسی تفاوت سنی داشت و از او بزرگتر بود.62 مرقس و متی وصفشان مردی را نشان میدهد که در میان قوم یهود میگشت و آنها را موعظه میکرد، مردم را به توبه دعوت کرده و سلطنت قدیم خداوند را وعده میداد.63
یحیی در سرزمین «فلسطین» و اردن و شامات به تبلیغ و هدایت مردم به ویژه یهود پرداخت و آنها را به سوی حق و درستی دعوت میکرد و جمع کثیری دعوت و آیین او را پذیرفتند تا آن که به موجب روسپیگری زنی، هوس بی لأَم دختری و مستی حاکمی به نام «هیرودس» به شهادت رسید. 64 مسلمانان مزارش را در محل مسجد اموی شام میدانند و مسیحیان مدفن سر مقدس او را در بالای جبل زیتون و یا در «نابلس» ذکر میکنند امّا صابئان که مذهب خود را به او نسبت میدهند، مدفن و مزار یحیی را در شهر «شوشتر» میدانند.
***
1. صابون (به قرائت مدنی) تصور میرود کلمه صابون به معنی شویه یا وسیله شستن که در نظر زبان شناسان غربی در اصل از یک لفظ ژرمانی باستانی گرفته شده و صورت یونانی آن «سابون» به صورت «صابون» معرّب فرض شده است در اصل همین صابون باشد که در اصل سریانی و آرامی به معنی شویندگان یا مغتسله عربی است.استاد محیط طباطبایی، مقاله صابئین اهل کتابند، یادنامه شهید مطهری، سال دوم، ص 47.
2. از مقاله مرحوم محیط طباطبایی، یادنامه شهید مطهری، سال 2، ص 49.
3.المصنف: 6/124، کتاب أهل الکتاب، أحادیث،10206 10208.
4. فخر رازی، التفسیر الکبیر:3/105، مقاله مرحوم استاد محیط طباطبایی، یادنامه شهید مطهری، سال دوم.
5. روض الجنان: 1/210.
6. تفسیر القرطبی (الجامع لأحکام القرآن): 1/434.
7.بنا به نقل مرحوم محیط طباطبایی، در مقاله صابئین اهل کتابند.
8. کشف الاسرار و عدة الأبرار، معروف به تفسیرخواجه عبد الله انصاری:1/212.
9. این کلمه به احتمال زیاد در اصل «شرم»بوده به معنی آلت تناسلی در تصحیح آن غفلت شده است.
10.کشف الأسرار:1/214، چاپ امیر کبیر، چاپ چهارم 1361.
11. تفسیر علی بن ابراهیم:1/41(=دیگر ج1/48).
12. طبرسی، مجمع البیان:1/126.
13. جامع البیان:1، ذیل آیه 62 سوره بقره.
14. المفردات، چاپ مرتضویه تهران، ص 274.
15. تفسیر القرآن:1/108.
16. ترتیب العین:2/964، انتشارات اسوه 1414.
17. بیضاوی، انوار التنزیل:1/60.
18. تفسیر نمونه: 14/46.
19. المیزان:21/198؛ ترجمه المیزان:1/261.
20. فصلنامه فقه اهل بیت شماره 9 مقاله کاوش در حکم فقهی صابئان تقریر بحث خارج مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای.
21. ترجمه المیزان:14/2 531.
22. سوره غافر، آیه 78.
23. قاموس قرآن، قریشی:4/98.
24. به نقل محیط طباطبایی، مقاله صابئین اهل کتابند.
25. المفردات، ص 274.
26.الکشاف: 1/146.
27. التبیان:1/282.
28. مجمع البیان: 1/ 259.
29. تفسییر الکبیر:3/105.
30. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر:3/3.
31. الملل و النحل:2/5.
32. لسان العرب:1/108.
33. المصباح المنیر، کلمه صبأ.
34. روض الجنان: 1/210.
35. مجمع البحرین ص51، چاپ سنگی یک جلدی.
36. بحار الأنوار:53/5؛ تاریخ الإمام الثانی عشر، الباب 25 (باب ما یکون عند ظهوره علیه السلام).
37. البته این که دوست دانشمند ما گفته است: روایتی را که طریحی نقل کرده در هیچ منبع ومصدری و هیچ مجموعه روایی پیدا نکردیم و حداقل این است که یک روایت مرسل است (پژوهشی درباره صابئین، ص 25). پیدا نکردن او دلیل بر نبودن آن نیست.
اوّلا روایت در بحار ذکر شده است . و ثانیاً روایت سند دارد و مرسل نمیباشد....
38. ولایت الفقیه:3/399.
39.محیط طباطبایی، مقاله صابئین اهل کتابند، یادنامه شهیدمطهری سال 2، ص 53.
40. سیوطی کتاب «المهذب فیما وقع فی القرآن فی المعرب» را به این موضوع اختصاص داده است.
41. دایرة المعارف فرانسه:4/22.
42. بنا به نقل اسلام و عقاید و آراء بشری، ص 420.
43. لغتنامه دهخدا، کلمه صایی.
44.محمد برنا مقدم، در آمدی و سیر اندیشه در ایران، ص 11.
45. غضبان رومی، الصابئه، ص 45 به نقل یعقوب جعفری، صابئین، ص 26.
46. سلیم برنجی، قوم از باد رفته، ص 42.
47. تاج العروس:1/87.
48. الکامل فی التاریخ:1/66.
49. عقاد، أبو الأنبیاء،ص 112.
50. پور داود، کتاب سینا:1/79 75.
51. قاموس واژه مجوس؛ تاج العروس، ص 265؛ فرهنگ اندراج ج ور، صحاح اللغة جوهری، المخصص ابن سیده، واژه مجوس. 52. صابئین اهل کتابند، مقاله مرحوم محیط طباطبایی.
53. انجیل متی، باب سوم 1415.
54. مراجعه شود به تاریخ ادیان، کتاب سوم، تألیف هاشم رضی.
55. حواشی و تعلیقات «بیان الأدیان»، ص 4323، از هاشم رضی.
56.فصلنامه فقه اهل البیت، شماره 9، ص 25، تقریر بحث مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای.
57. یادنامه شهید مطهری، سال دوم، مقاله مرحوم استاد محیط طباطبایی، ص 50.
58. ترجمه المیزان: 14/25.
59. به تفسیر آلوسی و قرطبی ذیل همین آیه مراجعه شود.
60. ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه 12 سوره مریم.
61. ادیان بزرگ جهان، ص 479.
62. انجیل متی باب 14؛ لوقا باب 6، بند 17 به بعد.
63. ادیان بزرگ، ص 480.
64. عقاید و آراء بشری، ص 429.