صابئان در قرآن

پدیدآورالهام داوودی

نشریهکلام اسلامی

شماره نشریه25

تاریخ انتشار1389/12/07

منبع مقاله

share 1013 بازدید
صابئان در قرآن

الهام داودی

اسم «صابی» در قرآن کریم به صیغه جمع در دو صورت «صابئین » و «صابئون» (وبا اختلاف قرائت صابون)، سه بار ذکر شده است.
اینک، پیش از آن‏که وارد بحث‏های گسترده درباره‏ی تاریخ و عقاید صابئان شویم، لازم است برای ایجاد زمینه بحث هر سه آیه را ذکر کرده و در باره‏ی آن کمی توضیح دهیم:
1. در آیه 62 از سوره بقره چنین آمده است:
«اِنَّ الّذینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هادُوا وَالنَّصاری وَالصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَومِ الاعلیها السلام‏خر وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ اگجْرهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوف عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُون».
«کسانی که ایمان آورده‏اند و کسانی که به آیین یهود گرویدند و ترسایان و صابئان هر کس که به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد و کار نیکی انجام دهد پاداش آن‏ها نزد پروردگارشان است و بر آن‏ها ترس و اندوهی نیست» (هر کدام از پیروان ادیان الهی که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کرده‏اند، مأجور و رستگارند).
در این آیه «صابئین» بعد از یهود و نصاری ذکر شده است.
2. در آیه 69 از سوره مائده همین جمله‏بندی و عبارت، تنها با ذکر صورت لفظی «صابئون» به جای «صابئین» وتقدیم صابئان بر نصاری دیده می‏شود:
«اِنَّ الّذِینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هادُوا وَالصابِئُونَ وَالنَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالیَومِ الاعلیها السلام‏خر وَعَمِلَ صالِحاً فَلا خَوف عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ».
«آن‏ها که ایمان آورده‏اند و یهود و صابئان و ترسایان، هرگاه به خداوند یگانه و روز جزا ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد»
در این دو آیه، مردم به دو گروه تقسیم شده‏اند: موءمنان (مسلمانان) و اهل ادیان الهی: یهود، صابئان و ترسایان. و این دو گروه با ذکر اسم موصول «الّذین» از هم جدا شده‏اند و در هر دو آیه «صابئان» از اهل کتاب و دین و در ردیف یهود و نصاری معرفی شده‏اند و لحن هر دو آیه بیانگر این است که آیین صابئان همانند آیین یهود و نصاری یک آیین توحیدی و آسمانی است.
به عبارت دیگر: از ظاهر عبارت هر دو آیه به طور واضح فهمیده می‏شود که صابئان در هر دو آیه مشمول صفت موءمن به خدا و روز آخرت یا به عبارت بهتر توحید و معاد به علاوه نیکوکاری و استحقاق پاداش معنوی و رهایی از بیم و اندوه قرار گرفته‏اند.
3. در آیه 17 از سوره حج نام صابئین در ضمن اسامی ادیان دیگر با افزودن نام «مجوس» چنین ذکر شده است:
«اِنَّ الّذینَ آمَنُوا الَّذِینَ هادُوا وَالصابئینَ وَالنَّصاری وَالمَجُوسُ وَالَّذِینَ اگشْرَکُوا انَّ اللهَ یفصلُ بَیْنَهُمْ یَوم القِیامَة اِنَّ اللهَ عَلی کُلّ شَی‏ءٍ شَهید».
«کسانی که ایمان آورده‏اند و کسانی که یهودی شده‏اند و صابئان و ترسایان و مجوس و کسانی که برای خدا شریک قرار داده‏اند، خداوند روز قیامت میان آنان داوری می‏کند (و حق را از باطل جدا می‏سازد) و خداوند بر هر چیزی گواه است».
«مقایسه آیه‏ی سوم با دو آیه دیگر نشان می‏دهد که در دو آیه اوّل زمینه‏ی کلام، ذکر خیر و پاداش عمل صالح و فراغت از دغدغه خاطر و ترس و هراس است در صورتی که در آیه سوم با افزودن کلمه «مجوس» و ذکر مشرکان، ترکیبی به وجود آمده که فیصله میان دو جانب آن را به روز قیامت محول می‏دارد و خداوند را شاهد و گواه چنین فصل و حلّی می‏داند».1
در این آیه مردم به سه فرقه تقسیم شده‏اند:
1. موءمنان (مسلمانان).
2. اهل کتاب و دین: یهود، صابئان، ترسایان و مجوس.
3. مشرکان.
این سه فرقه با ذکر اسم موصول «الّذینَ» از هم جدا شده‏اند ولی چهار گروه اهل کتاب: با حروف وصل «واو» به هم پیوسته‏اند. بنابر این «مجوس» از مشرکان مجزا شده و در ردیف: یهود، صابئین و نصاری قرار دارد.
همچنین در این آیه‏ی اخیر به چهار گروه از مذاهب تحریف یافته اشاره شده که شاید ترتیب آنها در اینجا بر حسب انحرافشان از اصل توحید است بدین ترتیب که یهود کمترین انحراف را نسبت به دیگران از توحید دارند و صابئین که گروه برزخی در میان یهود و نصاری هستند، در مرحله دومند، سپس نصاری با پذیرش تثلیث انحراف بیشتری یافته و مجوس با تقسیم کردن کل عالم به دو بخش: خیر و شر و قایل شدن به دو مبدأ در سراسر جهان هستی در مرحله چهارم قرار دارند.
در این آیات می‏بینیم از صابیها در ردیف «اهل کتاب» نام برده شده و از آنها نیز همچون یهود و نصاری دعوت به عمل آمده تا معتقدات و اعمال ناخالص خود را با پذیرش اسلام و تعالیم آسمانی آن، مهذب و استوار سازند. بنابر این یهود و نصاری و صابئان سه دینی بوده‏اند که مشمول خطاب و عنوان اهل کتاب می‏شده‏اند.
پس می‏توان گفت: از نظر قرآن، صابئین مانند یهود و نصاری اهل کتاب و دین بوده و دینشان یک دین الهی و آسمانی است و آنها هم همانند پیروان سایر ادیان آسمانی، پیامبر و شریعتی داشته‏اند و پس از پیامبرشان به تدریج دچار انحرافاتی مانند تقدیس و پرستش ستارگان شده‏اند و نظیر همان انحرافاتی که در دین یهود و نصاری هم وجود دارد. به این معنا دین صابئین در اصل مانند دین یهود و نصاری دین توحید بوده و اعتقاد به مبدأ و معاد از ارکان دین آنها نیز می‏باشد.
و این که قرآن کریم به این قوم اهمیت قایل بوده و سه بار نامشان تکرار شده است، دلیل بر این است که آنها در عصر نزول قرآن قومی مشهور و دارای جمعیت زیادی بوده‏اند و گرنه قرآن اعتنایی به آنها نمی‏کرد و در ردیف ادیان بزرگ یهود و نصاری نمی‏شمرد.

صابئان چه کسانی هستند؟

از آیات فوق اجمالاً استفاده می‏شود که صابئان نیز پیرو بعضی از ادیان آسمانی بوده‏اند و به خدا و قیامت نیز ایمان داشته‏اند. امّا در این که آنان پیرو چه دینی بوده‏اند بین مفسران و لغت شناسان و نویسندگان مقالات ملل و نحل و تاریخ نویسان اقوال گوناگونی است. با این که آیین صابئان قبل از نزول قرآن کریم پیش اقوام و طوایف ساکن شبه جزیره عربستان معروف و مشهور بوده و قرآن مجید هم به تعریف و توصیف آنان مبادرت ورزیده است و این قوم از صدر اوّل اسلام تا به امروز با مسلمانان در یک محیط زندگی کرده و با آنان در ارتباط بوده‏اند، عجیب است که آیین صابئان همچنان مجهول و ناشناخته مانده است!
مفسران قرآن مجید در صده‏های اوّل مانند: سدی، قتاده، مُقاتل، ابن عباس، مجاهد، کلبی، ابن زید و حسن و امثال ایشان از وجود صابئان و آثار و عقاید ایشان اطلاع صحیحی در دست نداشتند، هنگام تفسیر کلمه صابئین در قرآن، دچار اختلاط و تضاد و تناقض گویی شده‏اند که به مرور زمان بر وسعت و غلظت این تناقضات افزوده شده است. برای این که ذهن پویای خواننده‏ی گرامی به این کیفیت در تفسیر کلمه صابئین جلب شود، به ذکر بخشی از آنچه مفسران راجع به تفسیر کلمه صابئین از قول مفسران سلف نقل کرده‏اند، می‏پردازیم:
عبد الرزاق بن همام بن نافع حمیری معروف به «صنعانی» (126 211ه) در کتاب «المصنف فی الحدیث» به سند خود از قتاده نقل کرده که گفت: «الصابئون قوم یعبدون الملائکة ویصلون إلی القبلة و یقروءون الزبور؛ و عن مجاهد قال: الصابئون بین المجوس و الیهود لیس لهم دین؛ و عنه أیضاً قال: سئل ابن عباس عن الصابئین فقال: هم قوم بین الیهود و النصاری لا تحل ذبائحهم ولا مناکحهم».2
صابئون قومی هستند که به ملائکه عبادت می‏کنند و به سوی قبله نماز می‏گزارند و زبور را می‏خوانند. مجاهد گفت: صابئون قومی برزخ بین مجوس و یهود هستند و دین خاصی ندارند. و نیز گفت: از ابن عباس از صابئون سوءال شد، گفت: آنها قومی بین یهود و نصاری هستند و ذبایح آنها و نکاح آنها جایز نیست.3
فخر رازی شافعی در تفسیر خود ذیل آیه‏ی 62 سوره بقره می‏نویسد:
«صابئین مشتق از صبأ، وقتی که انسان از دین خود به دین دیگری در می‏آید و بدین جهت عرب‏های معاصر حضرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم او را «صابی» می‏خواندند؛ زیرا او دینی غیر از دینهای ایشان پدید آورده بود.
امام فخر بعد از این مقدمه‏ی لغوی، چنین می‏نویسد: «مفسران را در تعریف روش دینی صابئان گفته‏هایی است: نخستین قول، از مجاهد و حسن است که گفته‏اند ایشان طایفه‏ای از مجوس و یهودند که گوشت ذبیحه (یا حیوان سر بریده) ایشان خورده نمی‏شود و زنان ایشان به زنی گرفته نمی‏شوند. دوم قتاده گفته است ایشان قومی هستند که فرشتگان را می‏پرستند و به سوی خورشید نماز می‏گزارند در هر روز پنج نماز.
و همو گفته که دینها پنج تاست چهار تا برای شیطان و یکی برای خدای بخشنده.
سوم آن قولها که نزدیکترین آنها باشد این است که قومی ستاره پرست می‏باشند و ایشان را دو گفتار است: یکی آن‏که آفریننده‏ی جهان، خدای تعالی است که دستور بزرگداشت این ستارگان را داده و فرموده که آنها را برای نماز و دعا و بزرگداشت، قبله دانند.
گفتار دیگر آن است که خدای سبحان آسمان‏ها و ستارگان را آفرید. پس این ستارگان، هر چه را در این جهان روی دهد از بدی و خوبی و خوشی و ناخوشی تدبر می‏کنند و آنها را می‏آفرینند. پس بزرگداشتن آنها بر بشر واجب است؛ زیرا آنها خداوندان کارساز و چاره ساز این جهانند. آنگاه آنها خداوند سبحان را می‏پرستند. و این مذهب قومی است منسوب به کلدانیانی که حضرت ابراهیم علیه السلام بر ایشان برای رد کردن و باطل ساختن گفتار ایشان مبعوث شد».
فخر رازی برای ارتباط دادن بخش دوم همین آیه که شامل حسن اعتقاد و ثواب عمل باشد به قسمت اوّل آیه، می‏گوید: «خداوند سبحانه و تعالی در باره‏ی این چهار فرقه (مسلمان، یهود، نصاری و صابئین) بیان می‏کند که اگر ایشان به خدا ایمان بیاورند در آخرت پاداشی نصیب ایشان خواهد شد تا معلوم شود که همه‏ی گمراهان وقتی از ضلالت خود بر گردند و به دین حق ایمان بیاورند خداوند سبحان ایمان و طاعت ایشان را می‏پذیرد و به طور مسلم آنان را از حضور خود رد نمی‏کند.
بدان که در ایمان به خدا، ایمان به آنچه که ایمان به خدا را ایجاب کند هم داخل می‏شود مانند: ایمان به پیامبران، و در ایمان به آخرت نیز همه احکام مربوط به آخرت داخل می‏شود این دو قول هرچه را در حال تکلیف به دینها بستگی پیدا می‏کند و هر ثواب وعقابی را که به آخرت اتصال یابد با هم جمع می‏کند.
مرحوم محیط طباطبایی پس از نقل ترجمه عبارت فخر رازی می‏افزاید: امام فخر که در میان علمای اسلامی جمع میان مقام مفسر قرآن و متکلم بزرگ و حکیم صاحب نظر و اصولی نامدار را می‏کند، در درک حقیقت مدلول قسمت دوم که پیروان چهار دین اسلام و یهود و صابئین و نصاری را از حیث سرنوشت روز واپسین در موضع بسیار نزدیک و امید بخش مشابهی قرار می‏دهد به اعمال نظر در اقوال و آرای مختلف می‏پردازد تا گرهی از این عقده‏ی اعتقادی بگشاید و چون از وصول به نقطه مسلم متفق علیه عاجز می‏ماند از این شاخه عمومی مربوط به چهار دین بر شاخه‏ی خاص به صابئین فرود می‏آید و می‏گوید:
«اگر گوینده‏ای بگوید که خداوند تعالی این آیه را از سوره بقره (که در جلد اول از تفسیر خود مورد بحث قرار داده) در سوره مائده (آیه 69) چنین یاد کرده است:
«کسانی که ایمان آوردند و یهودی شدند و صابئون و نصاری، کسی که به خدا و روز آخرت ایمان آورد و کار صالح انجام بدهد، بیمی بر ایشان نیست و اندوهگین نمی‏شوند» و در سوره حج(آیه 17) بدین‏سان:«کسانی که ایمان آورند و یهودی شدند و صابئین و نصاری و مجوس و کسانی که مشرک شدند، به درستی که خدا روز قیامت ایشان را از هم جدا می‏کند به درستی که خداوند بر هر چیزی گواه و ناظر است» در این اختلاف صورت آیه‏ها به تقدیم دسته‏ای به دسته دیگر (صابئین بر نصاری و نصاری بر مجوس و یهود بر هر سه) تا تأخیر نصاری از صابئون و آوردن صابئون به حال رفع در آیه‏ای و صابئین به حال نصب در آیه‏های دیگر، آیا اقتضای وجود فایده‏ای می‏کند؟
پاسخ سوءال این است که چون صاحب سخن داناترین دانایان و تواناترین فرمانروایان است پس در این تعبیرها حکمت‏ها و فایده‏هایی وجود دارد که اگر ما توفیق درک آن حکمت‏ها را یافتیم به مرتبه کمال رسیده‏ایم و اگر عجز آوردیم این ناتوانی را به عقول خود مربوط می‏کنیم نه بر کلام خداوند دانا. و الله اعلم».4
ابو الفتوح رازی شیعه( زنده در اواسط قرن ششم) در تفسیر خود در ذیل آیه 62 سوره بقره به تفسیر کلمه صابئین می‏پردازد و به زبان فارسی می‏نویسد:
«والصابئین» اهل مدینه «صابین» می‏خوانند بی همزه و باقیِ قرّا به همزه خوانند و اصل او من صَبا یصبو (ناقص واوی) إذا مال و خرج من دین إلی دین (وقتی از دینی به دین دیگر بگراید و بیرون رود) و به همزه هم این معنی دارد (صبأ یَصبئا) و صبأ لغة فی صبا (صبا لغتی در اصل صبا یصبو است)... و علما خلاف کردند در ایشان که کی بودند و دین ایشان چه بود؟ سدی گفت: ایشان قومی‏اند از اهل کتاب و ذبایح ایشان ذبایح اهل کتاب بود. عبد الله عباس گفت: ذبایح ایشان حلال نباشد و با ایشان مناکحه نشاید کردن.
و مجاهد گفت: ایشان اهل کتاب نِه‏اند، بل قبیله‏ای از شامند میان گبرکی و جهودی، ایشان را دینی نیست (و این مذهب ابو حنیفه است).
و قتاده و مقاتِل می‏گویند: قومی‏اند که به خدای تعالی مقرند و فرشتگان را پرستند و زبور خوانند و نماز کنند به سوی کعبه، از هر دینی چیزی گرفته‏اند.
کلبی گفت: جماعتی‏اند میان جهودان و ترسایان، میان سر بتراشند و خود را خُصی (خواجه) بکنند. ابن زید گفت: قومی‏اند درجزیره موصل لا اله الاّ الله گویند و بر رسولان خدای ایمان ندارند؛ برای این، مشرکان عهد رسول، رسول صلی الله علیه و آله و سلم را صابی خوانند به شبیه ایشان و قومی دیگر گفته: برای آن ایشان را «صابی» خواندند که ایشان از دین جاهلیت به دین مسلمانی شدند و اصله من صبا یصبو إذا مال».5
محمد بن احمد قرطبی (متوفی 671ه) در تفسیر خود آورده است:
«واختلف فی الصابئین: فقال السدی هم فرقة من أهل الکتاب وقاله إسحاق بن راهویه، قال ابن المنذر و قال إسحاق: لا بأس بذبائح الصابئین لانّهم طائفة من أهل الکتاب وقال أبوحنیفة: لا بأس بذبائحهم ومناکحة نسائهم و قال الخلیل: هم قوم یشبه دینهم دین النصاری إلاّ انّ قبلتهم نحو مهب الجنوب یزعمون انّهم علی دین نوح علیه السلام وقال مجاهد والحسن وابن أبی نُجیح:هم قوم ترکب دینهم بین الیهودیة والمجوسیة لا توءکل ذبائحهم. ابن عباس: لا تنکح نساوءهم وقال الحسن أیضاً وقتادة: هم قوم یعبدون الملائکة ویصلّون إلی القبلة و یقروءون الزبور و یصلون الخمس راهم زیاد بن أبی سفیان، فأراد وضع الجزیة عنهم حین عرف انّهم یعبدون الملائکة.
والذی تحصل من مذهبهم فیما ذکره بعض علمائنا انّهم موحدون معتقدون تأثیر النجوم و انّها فعالة و لهذا أفتی أبو سعید الاصطخری القادر بالله بکفرهم حین سأله عنهم».6
درباره صابئین اختلاف شده است: سدی گفته: آنها طایفه‏ای از اهل کتاب هستند این قول را اسحاق بن راهویه نیز انتخاب کرده است ابن منذر و اسحاق گفته‏اند: ذبایح آنها اشکال ندارد زیرا طایفه‏ای از اهل کتابند. ابوحنیفه گفته: ذبایح آنها و ازدواج با زنان آنها بی اشکال است. خلیل گفته: آنها قومی هستند که دینشان شبیه دین نصاری است الاّ این‏که قبله آنها به سوی جنوب است و گمان می‏کنند آنها بر دین حضرت نوح هستند. مجاهد و حسن و ابن ابی نُجیح گفته‏اند: آنها قومی هستند که دینشان از دین یهود و مجوس ترکیب یافته است، ذبایح آنها خورده نمی‏شود. ابن عباس گفته: نکاح زنانشان جایز نیست، حسن نیز همین را گفته است و قتاده گفته:
آنها قومی هستند که ملائکه را عبادت و ستایش می‏کنند و به سوی قبله نماز می‏خوانند و زبور را تلاوت می‏کنند و پنج نوبت نماز به جا می‏آورند. زیاد بن ابی سفیان آنها را دید و خواست جزیه را از آنها بردارد؛ زیرا دید که آنها ملائکه را عبادت می‏کنند.
قرطبی پس از نقل این اقوال، می‏گوید: امّا آنچه از مذهب آنها به‏دست آمد چنان که بعضی از علمای ما ذکر کرده است آنها موحد هستند منتهی به تأثیر ستارگان هم معتقدند و لذا هنگامی که القادر بالله از حکم آنها پرسید، ابو سعید اصطخری به کفر آنها فتوا داد.
در برخی از تفاسیر و تراجم قرآن دیده می‏شود که کلمه صابئین را به ستاره پرست ترجمه کرده‏اند. در نسخه قرآن ترجمه داری که در صده هشتم از آنِ عماد فقیه شاعر و عارف کرمانی بوده در سوره بقره زیر لفظ «صابئین» چنین نوشته است: «وجنسی دیگر هم از ایشان یا پرستنده‏ی ملایک یا کواکب» و در زیر نویس «الصابئون» از آیه سوره مائده نوشته است:«قومی دیگر پرستنده کواکب حکمشان همان» ولی در زیر کلمه صابئین از سوره حج، می‏نویسد: «و جنس دیگر از نصاری یا عبده‏ی کواکب» که تکرار همان ترجمه آیه‏ی سوره بقره باشد.7
خواجه عبدالله انصاری (متوفی 481 ه) از کبار مشایخ صوفیه، در نوبت اول از تفسیر «کشف الأسرار» میبدی که در صده‏ی پنجم به زبان فارسی در آورده و میبدی آن را عیناً در تألیف خود آورده است در ترجمه و تفسیر کلمه صابئین از آیه 59 بقره چنین می‏نویسد: «والصابئین» و ایشان زبور در دست دارند و میان دو دین سدیگر(سوم) گزینند». 8 آنگاه میبدی در صده‏ی ششم ضمن نوبت دوم تفسیر از همین آیه صابئین را چنین می‏کند: «و صابئان قومی بودند که مسکن به شام داشتند و ملائکه پرست بودند و نماز به کعبه می‏بردند و زبور می‏خواندند و گفته‏اند: قومی از اهل کتاب بودند و بیرون از جهودی و ترسایی دینی دگر نو نهاده بودند میان جهودی و ترسایی و علامت ایشان آن بود که موی از میانِ سر باز می‏کردند یعنی دوست داشتند که کشف عورت کنند بی حجاب باشند و شرم از مردم ندارند و یحبون مذاکرهم و شره 9 مردان از خود می‏بریدند».10
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی (زنده در سال 307) آمده است: «الصابئون قوم لامجوس ولا یهودی ولا نصاری و لا مسلمین و هم یعبدون الکواکب والنجوم».11
صابئون، گروهی هستند که نه مجوسی و نه یهودی و نه نصرانی و نه مسلمانند و آنها ستاره پرست هستند.
مرحوم طبرسی (امین الاسلام) (متوفی 548ه) در مجمع البیان 12 و محمد بن جریر طبری (متوفی 310) در جامع البیان فی تفسیر القرآن 13 همان مطالب ابو الفتوح را با اندک تفاوتی ذکر کرده‏اند.
راغب اصفهانی (متوفی 502) در مفردات می‏نویسد: صابئان جمعیتی از پیروان نوح پیامبر بودند.14 ابن کثیر (ابو الفداء) (از علمای قرن هشتم) در تفسیر خود گوید: صابئین کسانی هستند که: نه بر دین یهود و نصاری و مجوسند و نه مشرکند بلکه آنها باقی بر فطرت خود می‏باشند و دین روشنی ندارند که از آن پیروی کنند.15
ابو عبد الرحمان خلیل بن احمد فراهیدی ازدی (100 170) می‏گوید: صابئان قومی هستند که دین آنها شبیه به دین نصاری است ولی قبله آنها به سوی جنوب است و آنها خود را از پیروان حضرت نوح می‏دانند.16
بیضاوی (متوفی 685) می‏گوید: صابئان قومی میان نصاری و مجوس هستند و بعضیها گفته‏اند: اصل دین آنها دین حضرت نوح است و گفته شده که آنها ملائکه و ستارگان را می‏پرستیدند.17
بعضی معتقدند آنها برخی از عقاید یهود و برخی از عقاید مسیحیان را گرفته و به هم آمیخته‏اند و لذا مذاهب آنها را برزخی میان این دو مذهب می‏دانند.18
علامه طباطبایی در جلد اول تفسیر المیزان، پس از نقل سخن «بیرونی» درباره تاریخ صابئان و ذکر برخی از عقاید آنان یادآور شده است: آنچه را که بیرونی به برخی نسبت داده که مذهب صابئی آیینی آمیخته از مجوس و یهودی و رگه‏هایی از آیین حرانی است با ظاهر آیه سازگارتر است؛ زیرا ظاهر آیه این است که آن هم مذهبی در عداد مذاهب سایر اهل کتاب است.19
به این جمله‏ی علامه، بعضی از اعلام اشکالی دارند که به نظر نگارنده وارد است: اشکال آن است که ظهور آیه در این‏که صابئان هم اهل دینی هستند چیزی که خود ایشان به آن اعتراف داشتند با آنچه که فرمودند که این آیین ترکیبی از مذاهب سه گانه است، منافات دارد؛ زیرا ظاهر آیه آن است که آنان اهل آیینی هستند، غیر از آن آیینهایی که در آیه ذکر شده است، نه آن که آیین آنان مکتب التقاطی بشری است که از دیگر ادیان پدید آمده باشد به علاوه، آنچه «بیرونی» به ایشان نسبت داده است ظاهراً منتسبان به این آیین، آن را قبول ندارند».20
علامه در جایی دیگر گفته است: مراد به «صابئین» پرستندگان کواکب نیست به دلیل خود آیه که میان صابئین و مشرکان مقابله انداخته، بلکه به طوری که بعضی گفته‏اند:
صابئین عبارتند از: معتقدان به کیشی که حد وسط میانه یهودیت و مجوسیت است و کتابی دارند که آن را به حضرت یحیی بن زکریا نسبت داده‏اند و امروز عامه مردم ایشان را (صبئی) می‏گویند.21
بعضی از معاصران ضمن این که به اهل توحید و کتابی بودن صابئان اذعان دارند، معتقدند پیامبرشان از جمله پیامبرانی است که در قرآن مجید نامی از او به میان نیامده ولی به آنها اشاره شده است: « ومنهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک».22 دلیل این نظر، عقاید و اعمالی است که از آنها منقول است و نیز اعتنا کردن قرآن به شأن آنها و شمردن در ردیف دیانتهاست».23
اینها قسمتی از اقوال و آرای متضاد مفسران در باره صابئین است. چنان که می‏بینیم مفسران قدیم وجدید در تعریف و توصیف صابئین تا آنجا دستخوش تشتت آرا و اختلاف شده‏اند که از مقایسه اقوال و جمع این آرا هیچگونه تعریف و توصیف منسجم و قابل قبولی از آیین صابئین ارایه نگردیده است.
غرض آن که این حیرت و نگرانیِ مفسران، کار را برای همه مشکل ساخته است.
و این بیت شعر که به امام فخر نسبت داده‏اند، با این وضع تطبیق می‏کند که می‏گوید:
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلوم شد که هیچ معلوم نشد24

چرا به این قوم صابئین گفته‏اند؟

درباره‏ی وجه تسمیه وعلت نام‏گذاری صابئین به این اسم و این که آیا این یک واژه عربی اصیل است و یا معرب، و در صورت عربی بودن از چه ماده‏ای اشتقاق یافته است و اگر معرب است ریشه آن آرامی یا سریانی و یا عبری است، باز میان مفسران و لغت شناسان و نویسندگان مقالات ملل و نحل اختلاف وجود دارد. ما اینک نخست متن سخنان کسانی که این واژه را عربی می‏دانند نقل می‏کنیم و سپس به نقل اقوال کسانی می‏پردازیم که این لفظ را عربی نمی‏دانند و ریشه آن را در زبان‏های دیگر جستجو می‏کنند.
راغب اصفهانی می‏گوید: و الصابئون قوم کانوا علی دین نوح و قیل لکلّ خارج من الدین إلی دین آخر صابی من قولهم صبأ ناب البعیر إذا طلع... و قد قیل بل هو من قولهم صبا یصبو.25
صابئین قومی بر دین نوح بودند و به هر کسی که از دینی به دین دیگر خارج شود صابئی گفته می‏شود و از ماده «صبا» مشتق است و گفته می‏شود «صبا ناب البعیر» وقتی که دندان ناب شتر آشکار شود. و گفته شده بلکه از ماده «صبی یصبو» اشتقاق یافته است.
محمود بن عمر زمخشری (متوفی 53848) می‏گوید: صابئین از ماده «صبأ» مشتق شده که به معنای خروج از دین است و آنها قومی بودند که از دین یهود و نصاری خارج شدند و به ملائکه ستایش کردند.26
محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (متوفی 460ه) گفته است: «صابئون» جمع «صابی» و او کسی است که از دینی به دین دیگری منتقل شود مانند مرتد در اسلام... زجاج گفته است: «صبأت النجوم» یعنی ستارگان آشکار شدند. و صابئی کسی است که دینی را که بر او واجب بوده ترک کند و به دین دیگری روی آورد... صابئین از دین توحید دوری کردند و به پرستش ستارگان روی آوردند و نافع گفته است که این کلمه از «صبا یصبو» مشتق شده که به معنای میل کردن به چیزی و دوست داشتن آن آمده است... ابو علی فارسی این سخن را رد کرده و گفته است که باید این واژه از «صبا» به معنی انتقال باشد.27
طبرسی هم همان مطالب شیخ طوسی را نقل کرده و گفته است «والصابئون جمع صابی، وهو من انتقل إلی دین آخر وکل خارج من دین کان علیه إلی آخر غیره سمّی فی اللغة صابئاً... والدین الذی فارقوه هو ترکهم التوحید إلی عبادة النجوم أو تعظیمها».28
صابئون جمع «صابی» است. صابئی کسی است به دین دیگر منتقل شود و به طور کلی هر کسی که از دینی که داشته به دین دیگر منتقل شود، در لغت صابئی نامیده می‏شود. دینی که صابئان از آن جدا شده‏اند دین توحید بود که آن را ترک کردند و به عبادت و تقدیس ستارگان روی آوردند.
فخر رازی، محمد بن عمر(متوفی 606ه) می‏گوید: صابئین از «صبأ» مشتق شده که به معنی خروج از دین به دین دیگر است عربها پیامبر اسلام را به این جهت «صابئی» می‏نامیدند که دینی بر خلاف ادیان آنها آورده بود و این کلمه در باره ستارگان هم به کار می‏رود: «صبأت النجوم» وقتی که ستارگان از مطلعهای خود طلوع می‏کنند.29
ابن اثیر مجد الدین (متوفی 606) در «النهایة فی غریب الحدیث و الأثر» در لغت «صبا» می‏گوید: «فی حدیث بنی جُزَیمة: کانوا یقولون لما أسلموا: صبانا، صبانا. قد تکررت هذه اللفظة فی الحدیث. یقال: صبا فلان: إذا خرج من دین إلی غیره من قولهم: صبا ناب البعیر: إذا طلع و صبأت النجوم: إذا خرجت من مطالعها. کانت العرب تسمّی النبی أحد الصابی، لانّه خرج من دین قریش إلی دین الإسلام».30
در حدیث بنی جزیمه آمده است: چون مسلمان می‏شدند می‏گفتند: «صبانا، صبانا» یعنی از دین پدرانمان خارج شدیم و به دین اسلام وارد شدیم و این لفظ در حدیث تکرار شده است. گفته می‏شود: صبأ فلان: وقتی که کسی از دینی خارج و به دین دیگر داخل شود و از صبأ ناب البعیر: وقتی که دندان ناب شتر بروید و آشکار شود و صبأت النجوم یعنی ستارگان آشکار شدند. عربها رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را «صابی» می‏نامیدند، برای این که از دین قریش خارج و به دین اسلام وارد شده بود.
از نهایه ظاهر می‏شود کلمه «صابی» به معنی خروج از دینی و دخول به دین دیگر در احادیث استعمال شده است و کلمه‏ی عربی و مهموز اللام است.
ابو الفتح محمد بن عبد الکریم شهرستانی(479 548ه) می‏گوید: در لغت گفته می‏شود«صبا الرجل»: إذا مال و زاغ، فبحکم میل هوءلاء عن سنن الحقّ و زیغهم عن نهج الابتیاد: که به معنای میل کردن و لغزیدن است و به این جهت که صابئین از سنتهای حق اعراض کردند و از روش پیامبران لغزیدند به آنها صابئین گفته می‏شود و گاهی نیز گفته می‏شود: صبا الرجل إذا عشق و هوی: به معنای عشق ورزیدن و دوست داشتن است.31
ابن منظور محمد بن مکرم (630 711ه) صاحب «لسان العرب» پس از بیان این که صابئین گمان می‏کنند که بر دین نوح هستند، می‏گوید: به کسانی که در زمان پیامبر اسلام مسلمان می‏شدند، عربها صابئی می‏گفتند و نظرشان این بود که آنها از دینی به دین دیگر خارج شده‏اند«صبأ یصبأ و صبا یصبو» هر دو به معنای خروج از دینی به دین دیگر است... ابن منظور می‏افزاید: ابو اسحاق زجاج گفته است صابئین در قرآن به معنای خارج شدن از دینی به دین دیگر است... و عربها پیامبر اسلام را «صابئی» می‏نامیدند چون از دین قریش به اسلام گرویده بود، و آنها هر کسی را که مسلمان می‏شد«مصبوّ» می‏نامیدند و همزه را به واو تبدیل می‏کردند و نیز مسلمانان را «صباة» می‏گفتند (بدون همزه و گویا این واژه جمع «صابی» بدون همزه است مانند: قاضی و قضاة و غازی و غزاة.32
احمد بن محمد مصری فیّومی (متوفی 770ه) در «المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر» می‏نویسد: «صباء» یعنی کسی که از دینی خارج شده و به دینی دیگر گرویده و صابی بر طایفه‏ای اطلاق می‏شود که در نهان ستاره می‏پرستند و به ظاهر خود را منسوب به دین نصاری می‏دانند و آنها را «صابئه» و«صابئون» خوانند.33 ابو الفتوح رازی در تفسیر خود می‏نویسد: «صابی آن باشد که ازدینی که جمهور بر آن باشند میل کند و به دینی دیگر که اندکی مردم بر آن باشند رود».34
شیخ طریحی فخر الدین بن محمد (متوفی1085ه) می‏نویسد: صبا فلان خرج من دینه إلی دین آخر، یعنی خارج شدن از دینی به دین دیگر است، گفته شده اصل دین آنها دین نوح است که از آن اعراض نموده‏اند «یدعون انّهم علی دین صابئی بن شیث بن آدم» آنها ادعا می‏کنند که بر دین صابی بن شیث بن آدم هستند. سپس طریحی حدیثی بدین مضمون از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که «سمی الصابئون لانّهم صبوا إلی تعطیل الأنبیاء والرسل والشرائع...»35 صابئین را به این نام نامیدند، زیرا که آنها به تعطیل پیامبران و شرایع میل کردند و گفتند که هر چه پیامبران آورده‏اند باطل است پس توحید خدا و نبوت انبیا و رسالت مرسلین و وصیت اوصیا را انکار کردند، پس آنها بدون شریعت و بدون کتاب و بدون پیامبر هستند.
روایتی که طریحی به آن اشاره کرده، قسمتی از یک روایت مفصلی است که مفضل بن عمر آن را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. در این فراز از روایت، مفضل بن عمر می‏گوید: گفتم یا مولای، فلم سمی الصابئون الصابئین؟ فقال: «انّهم صبوا إلی تعطیل الأنبیاء والرسل والملل والشرائع وقالوا: کلّ ما جاوءوا به باطل».36
ای مولای من، چرا صابئون، صابئین نامیده شده است؟ فرمود: برای این که آنها به تعطیل پیامبران و رسولان و ملل و شرایع میل کردند و گفتند هر چه آنها آورده‏اند، باطل است.
علامه مجلسی در بحار الأنوار این روایت را به سند خود از بعضی از موءلفات شیعه نقل کرده است. بنابر این، روایت مرسل نیست و مجلسی هم آن را در بحار آورده است.37 و ظاهر این روایت نشان می‏دهد که این کلمه، کلمه‏ی عربی و از نوع ناقص واوی است.38 بدین ترتیب می‏بینیم اغلب مفسران و لغت‏نویسان این واژه راعربی گرفته‏اند از صبا و یا صبی و یا سابحه یا صبّ مشتق دانسته‏اند و به تناسب آن صابئین را تعریف کرده‏اند.

آیا کلمه صابی عربی است؟

چنان که می‏بینیم اغلب مفسران و لغت‏شناسان کلمه «صابی» را یک کلمه عربی فرض کرده و آیین صابئین را متناسب آن مفهوم در ادبیات عرب جستجو نموده و اصالت دین صابئان را نفی کرده‏اند و «صابی» به کسی گفته‏اند که از دین خود یهود، نصاری، و مجوس خارج شده باشد در صورتی که آیات فوق ظهور کامل در این دارد که صابئان از لحاظ اهل دین بودن و کتاب آسمانی داشتن همانند یهود و نصاری و مجوس هستند و حتی اعتبار صابئین از مجوس هم بیشتر است؛ زیرا اوّلاً صابئین در قرآن سه مرتبه ذکر شده در حالی که مجوس تنها یک بار در قرآن آمده است و ثانیاً در دو آیه «صابئین» بین یهود و نصاری و در یک آیه بعد از یهود و نصاری قرار گرفته است و در یک آیه هم که «مجوس» ذکر شده «صابئین» بر آن تقدم دارد، پس ظهور آیات در این است که هر چهار گروه فوق، مستقل هستند و هیچ کدام جزء فرقه و آیین دیگر نیست.
علاوه بر این، همه این فرضیات مبتنی بر این است که «صابی» یک واژه عربی باشد در صورتی که عربی بودن آن مسلم نیست و ادعای خود صابئان آن است که زبان کتاب آنها زبان آرامی است و ریشه لفظی صَبَا یا صَبا از کلمه آرامی گرفته شده که به معنی خود شستن و در آب فرو بردن و تعمید کردن با آب استعمال می‏شد و قدیمی‏ترین ترجمه عربی که از کلمه صابئین در دست است همان لفظ «مغتسله» (خود شویان) است 39 و در زبان سریانی خاص به آثار صابئین ریشه کلمه‏ی صبا به معنی در آب فرو بردن و تعمید دادن است که در زبان عربی هم کلمه‏های صَبَأ و صَبَعَ به همین معنی نظر دارد. به قول استاد محیط طباطبایی: «عدم تمکن لغویان زبان عربی در تشخیص مُعرَبات غیر فارسی از لغات عربی سبب شده بود که در کتاب‏های لغوی معتبر هم نسبت به معرَبات یا نظایر عربی کلمات آرامی و سریانی و عبری و حبشی و اصول کلدانی و آشوری و کنعانی آن کلمات اشاره درستی نشود».40
برخی از محقّقان و خاورشناسان کلمه «صابی» را لغتی عربی یا آرامی و یا مندائی می‏دانند و البته الفاظ غیر عربی در جاهای مختلف قرآن استعمال شده است.41
دایرة المعارف فرانسه این واژه را «عبری» دانسته و به معنی فرو بردن در آب یا «تعمید» گرفته است.42
و خاور شناس معروف «ژسنیوس آلمانی» می‏گوید: این کلمه، هر چند «عبری» است ولی محتمل است از ریشه‏ی «صاووت» عبری که به معنای ستاره است، مشتق باشد، بدین لحاظ که چون در آیین صابیها توجه تامی به تقدیس اجرام فلکی مبذول می‏شود، آنها را صابئین نام گذارده باشند.43
در «لغت نامه دهخدا» می‏نویسد: «و این کلمه باید مشتق از ریشه‏ی (ص ب ع) عبری (فرو رفتن در آب) باشد که عین آن ساقط شده و به معنی (معمدون) است یعنی کسانی که تعمید را با تغسیل در آب اجرا می‏کنند».44
برنا مقدم می‏نویسد: صابئه در اصل لفظ آرامی است و دلالت بر تطهیر و تعمید می‏کند و به دو فرقه گفته می‏شود: 1. اتباع یوحنای معمد .2. صابئین حران... صابی کلمه‏ای است کلدانی به معنای شوینده و صابئین در کنار شهرها در کنار نهرها در رودخانه‏ها جای دارند و خود را بسیار با آب می‏شویند.45
غضبان رومی پس از نقل نظریات مختلف در باره اشتقاق صابئه، می‏گوید: آنچه که به حقیقت نزدیک است آن است که «صابئه » از «صبا» که یک لغت آرامی است مشتق است که به معنای تعمید کردن است همان که صابئین امروز آن را طی مراسمی انجام می‏دهند. بعد اشاره می‏کند به این که تعمید، انسان را از یهودیت به مندائی بودن منتقل می‏کند یعنی شخص یهودی با تعمید مندائی از دین خود به دین مندائی منتقل می‏شود و این معنی قریب به آن معنای عربی کلمه است که گفته شده و لفظ «صبا» و «صابوتا» در لغت به معنی فرو رفتن در آب است و این دو واژه در لغت مندائی و آرامی هم به همین معناست و یک صابئی مندائی در غسل تعمید می‏گوید: (صابینا بمصبتا ادبهرام ربه) یعنی تعمید کردم چون تعمید ابراهیم بزرگ.46
یکی از صابئین مندائی می‏گوید: واژه «صابئین» از کلمه مندانی آرامی «صبا» یا «صوا» به معنای تعمید اشتقاق یافته است؛ زیرا اعراب با استفاده از کلمه فوق، مندانیان را که مراسم تعمید خویش را همیشه در آب جاری انجام می‏دهند«صبّه» یعنی تعمیدیون نام نهادند و با اضافه کردن «ی» نسبت به همان واژه صبا صفت تعمیدی گری را بر هر مندانی داده و او را «صبّی» نامیدند و برای جمع بستن این کلمه، به آن (یا و نون) و (واو و نون) اضافه کردند و مندائیان را «صابئین» یا «صابئون» نامیدند. علاوه بر آن اعراب امروز برای نسبت دادن کار شستشو یا تعمید در آب جاری به مندائیان به آنان «مغتسله» نیز می‏گویند.47
زبیدی صاحب تاج العروس می‏گوید: در روض آمده است که صابئین منسوب به «صابئی بن لامک» برادر نوح هستند و آن یک اسم عجمی است.48
ابن اثیر گفته است: ادریس یا «خنوح» فرزندی به نام «متوشلخ» آورد و او فرزندی به نام «صابی» آورد و صابئین به خاطر نسبت به او به این نام نامیده شدند.49
محمود عقاد بر خلاف جمهور لغت شناسان عرب، واژه «صابئه» را از ماده «سابحه» به معنای شنا کننده در آب مشتق دانسته، چون آنها خود را زیاد شستشو می‏دهند و اشتقاق این لفظ از «سبح» ارجح از این است که این لفظ منسوب به «سباوت» عبری باشد که به معنای لشکریان آسمان است یعنی ستارگان.50
اگر بر خلاف گفتار لغت شناسان عرب واژه «صابی» را عربی فرض نکنیم دیگر لازم نخواهد بود به تناسب وجه تسمیه، عقایدی را به صابئان نسبت دهیم. آنچه مناسب به نظر می‏رسد باید واژه «صابی» در زبان خود آنها که زبان آرامی مندائی است جستجو شود و گفته شد تا آنها به هنگام تعمید جملاتی به زبان مندائی می‏گویند که در آن لفظ «صبا» و مشتقات آن به کار رفته و این لفظ هم اشاره به شستشوی زیاد آنهاست.
البته این نوع مشکلات در مبادی اشتقاق و ریشه‏یابی بسیاری از لغات و از جمله «یهود» و «نصاری» و «مجوس» و کلمات مشابه دیگر نیز وجود دارد. و از این‏جاست که برخی از محقّقان ریشه کلمه «مجوس» را در اوستا جستجو کرده‏اند و بر خلاف تصریح لغت‏شناسان عرب لغت «مجوس» را معرب «مگوس» آرامی دانسته‏اند.51 و بعضی آن را ترکیبی از واژه «منج» به معنای کوتاه و «گوش» گرفته، و «منج گوش» به معنای کوتاه گوش، مردی بوده که دینی آورد و مردم را به آن دعوت کرد.52

آیاصابئین پیروان یحیی هستند؟

«هم اکنون صابئین مندائی، کتابی دارند به زبان سریانی قدیم که آن را صُحُف آدم و کنز رب یا گنج عظیم می‏خوانند و عقیده دارند که حضرت یحیی بن زکریا این کتاب را به روایت از پیامبران سلف نوح، شیث و آدم نزدیک دو هزار سال پیش در صورت مدون فعلی آن بدیشان تبلیغ کرده است. برای تأیید این معنی، کتاب دیگری به زبان سریانی به نام دروس یحیی دارند که مقام یحیی بن زکریا را در صورت بندی نهایی عقاید صابئین نشان می‏دهد».
یحیی بن زکریا که در انجیل‏های مختلف مسیحیان از آغاز زندگی او ارتباطی که با عیسی یافت و دعوت و تعمید داوطلبان مطالبی از او نقل شده، قرینه چنین می‏نماید که همین یحیی می‏باشد که صابئان در سلسله انبیای خود اورا آخرین پیامبر مورد قبول می‏شناسند و کتابهای دروس یحیی و کنز عظیم را به او نسبت می‏دهند که این کتاب دوم به عقیده ایشان همان صحف مردی از آدم است».53
با توجه به مطالب فوق بعضی از محققان و کاوشگران صابئین را از پیروان «یحیی بن زکریا» می‏دانند که مسیحیان اورا «یحیی تعمید دهنده» می‏نامند. به موجب تحقیقات این دانشمندان، یحیی خود موءسس دینی بوده است که عیسی ازجمله پیروان آن دیانت بوده و به وسیله یحیی تعمید نیز یافته است.54
امّا بعد از قتل و شهادت یحیی، عیسی در ره‏گذر حوادث ابتدا به عنوان جانشینی یحیی و پس از آن به عنوان موءسس دیانتی نو، ادعا کرد. از جانبی دیگر مدارکی در دست است که عیسی را از فرقه اسن‏ها معرفی می‏کند و شباهت عقاید اسن‏ها با صابئین بسیار است.55
سرانجام پس از رونق کار عیسی، یحیایی‏ها که به روش قدیم خود موءمن ماندند موجب ایذا و آزار یهودیان مسیحی شده قرار گرفته و مجبور شدند تا ترک وطن کنند و چون یکی از بزرگترین ارکان دیانت‏شان تعمید و فرو رفتن در آب بود، ناگزیر سواحل نهرین را اختیار کرده و در آن جا ساکن شدند و صبّی‏های امروزه که در عراق و خوزستان مسکن دارند بازماندگان همان مهاجرین می‏باشند.
از سوی دیگر قابل تذکر است که اسن‏ها روشی داشتند که به عقاید ایرانیان و آیین زرتشتی شباهت بسیار داشت و این مشابهت میان ماندانیان این زمان با رسوم و عقاید زرتشتی به روشنی به نظر می‏رسد. اصولاً ماندایی‏ها با ادیانی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام و معتقداتی که به وسیله این ادیان پدید آمد سخت مخالفند، در حالی که بر خلاف این مخالفت موافقت‏هایی بسیار میان آنان و زرتشتیان موجود می‏باشد. واژه‏هایی برای انتساب چون ماندایی یا مندایی، صابئین مغتسله، صابة البطایح، یحیاوی و صبی برای این گروه به کار می‏رود.56
صابیها که هم اکنون در عراق و خوزستان ایران به سر می‏برند، آیین خود را به حضرت یحیی بن زکریا که مسیحیان اورا «یحیی تعمید دهنده» یا «یوحنای معمّد» می‏خوانند، نسبت می‏دهند و همچون یهودیان، عیسی را به رسالت قبول ندارند و حتی برخی از آنها وجود عیسی را یک وجود افسانه‏ای می‏دانند و با پیروان حضرت مسیح اختلاف و خصومت شدید می‏ورزند. به زعم ایشان، پیغمبرمبعوث بعد از حضرت موسی، یحیی است وعیسی شیادی کذاب بوده است، از این رو بعضی از مراسم و آداب یهود هنوز نزد ایشان رواج دارد. در قرآن مجید در آغاز سوره مریم چهارده آیه مربوط به تولد و رسالت یحیی است که از خردسالی او آغاز می‏شود. او بیش از ظهور حضرت عیسی به دستگیری و تعمید داوطلبان می‏پرداخت و آیه‏ی یازدهم حاکی از ایحای الهی بر زبان زکریا پدر یحیی است که پس از خطاب مردم درباره تسبیح خداوند، هر صبح و شام، یحیی را مخاطب ساخته می‏فرماید:
«یا یَحْیی خُذ الکِتاب بِقُوّة وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً مِنْ لَدُنّا وَزکاة وَکانَ تَقِیّاً».
«ای یحیی کتاب را به نیرومندی بگیر و ما او را از پیش خودمان در کودکی حکم دادیم».
در این آیه یحیی به دو چیز اختصاص یافته که یکی دریافت کتاب و دیگری حکم یا نبوت است.
در آیه 84 سوره انعام، نام زکریا و یحیی با عیسی و الیاس در ردیف انبیای سلف یاد شده است و سپس در آیه 88 چنین توصیف می‏شود:
«اُولئِکَ الّذینَ آتَیْناهُمُ الکِتابَ وَالحُکْم وَالنُّبُوَّة».
«آنان کسانی هستند که بدیشان کتاب و حکم و پیامبری دادیم».
ظاهر آیه، این است که به هر یک از نامبردگان کتابی مستقل از کتاب‏های دیگران داده شده است و بسیار بعید می‏نماید که «کتاب» در آیه ناظر به کتاب خاص و یا تورات و انجیل باشد و همچنین بعید می‏نماید که مراد از اعطای کتاب به پیامبری از پیامبران آن باشد که به عمل به کتاب آسمانی پیامبران پیشین ملزم باشد.57
به عبارت دیگر: مفهوم کتاب و حکم در آیه 88 سوره انعام، ابهامی را که در آیه 11 سوره مریم به نظر می‏رسد، آشکار می‏سازد و معلوم می‏دارد دستور گرفتن کتاب معینی آن هم به قوت، مربوط به کتاب تورات نیست بلکه همان طور که زمان اسحاق و یعقوب و نوح و ایوب و یوسف، که در آیه‏ی قبل یاد شده، بر زمان موسی و نزول تورات بر موسی مقدم است و داود و سلیمان و ایوب و زکریا وعیسی هر کدام در مجموعه‏ی کتاب‏های مقدس، کتاب‏های خاصی منسوب به خود دارند، کتاب یحیی هم باید اثری سوای تورات باشد، همان‏طور که حکم مربوط به یحیی هم از مقوله‏ی همان حکم و نبوتی باشد که به سایر انبیای مذکور در آن آیات از طرف خداوند داده شده بود.
بر همین مبنی برخی از مفسران قرآن اختصاص تلاوت زبور منسوب به داود را به صابئین نسبت داده‏اند و خواسته‏اند که زبور را کتاب خاص ایشان معرفی کنند تا در این ضمن موضوع اهل کتاب بودن آنان توجیه شده باشد.58
گرچه قول معروف در میان مفسران این است که منظور از «کتاب» در اینجا «تورات» و یا تورات و سایر کتب انبیاست.59 حتی ادعای اجماع و اتفاق هم در این زمینه کرده‏اند60 و این احتمال را نیز داده‏اند که یحیی کتابی ویژه خود داشت همانند زبور داود61 و این احتمال با آیه‏های سوره انعام بسیار قوی می‏شود؛ البته درباره‏ی تاریخی بودن یحیی آخرین پیامبر بنی اسرائیل نمی‏توان شک کرد و تنها او شش ماه با عیسی تفاوت سنی داشت و از او بزرگتر بود.62 مرقس و متی وصفشان مردی را نشان می‏دهد که در میان قوم یهود می‏گشت و آنها را موعظه می‏کرد، مردم را به توبه دعوت کرده و سلطنت قدیم خداوند را وعده می‏داد.63
یحیی در سرزمین «فلسطین» و اردن و شامات به تبلیغ و هدایت مردم به ویژه یهود پرداخت و آنها را به سوی حق و درستی دعوت می‏کرد و جمع کثیری دعوت و آیین او را پذیرفتند تا آن که به موجب روسپی‏گری زنی، هوس بی لأَم دختری و مستی حاکمی به نام «هیرودس» به شهادت رسید. 64 مسلمانان مزارش را در محل مسجد اموی شام می‏دانند و مسیحیان مدفن سر مقدس او را در بالای جبل زیتون و یا در «نابلس» ذکر می‏کنند امّا صابئان که مذهب خود را به او نسبت می‏دهند، مدفن و مزار یحیی را در شهر «شوشتر» می‏دانند.
***

پي نوشت ها:

1. صابون (به قرائت مدنی) تصور می‏رود کلمه صابون به معنی شویه یا وسیله شستن که در نظر زبان شناسان غربی در اصل از یک لفظ ژرمانی باستانی گرفته شده و صورت یونانی آن «سابون» به صورت «صابون» معرّب فرض شده است در اصل همین صابون باشد که در اصل سریانی و آرامی به معنی شویندگان یا مغتسله عربی است.استاد محیط طباطبایی، مقاله صابئین اهل کتابند، یادنامه شهید مطهری، سال دوم، ص 47.
2. از مقاله مرحوم محیط طباطبایی، یادنامه شهید مطهری، سال 2، ص 49.
3.المصنف: 6/124، کتاب أهل الکتاب، أحادیث،10206 10208.
4. فخر رازی، التفسیر الکبیر:3/105، مقاله مرحوم استاد محیط طباطبایی، یادنامه شهید مطهری، سال دوم.
5. روض الجنان: 1/210.
6. تفسیر القرطبی (الجامع لأحکام القرآن): 1/434.
7.بنا به نقل مرحوم محیط طباطبایی، در مقاله صابئین اهل کتابند.
8. کشف الاسرار و عدة الأبرار، معروف به تفسیرخواجه عبد الله انصاری:1/212.
9. این کلمه به احتمال زیاد در اصل «شرم»بوده به معنی آلت تناسلی در تصحیح آن غفلت شده است.
10.کشف الأسرار:1/214، چاپ امیر کبیر، چاپ چهارم 1361.
11. تفسیر علی بن ابراهیم:1/41(=دیگر ج1/48).
12. طبرسی، مجمع البیان:1/126.
13. جامع البیان:1، ذیل آیه 62 سوره بقره.
14. المفردات، چاپ مرتضویه تهران، ص 274.
15. تفسیر القرآن:1/108.
16. ترتیب العین:2/964، انتشارات اسوه 1414.
17. بیضاوی، انوار التنزیل:1/60.
18. تفسیر نمونه: 14/46.
19. المیزان:21/198؛ ترجمه المیزان:1/261.
20. فصلنامه فقه اهل بیت شماره 9 مقاله کاوش در حکم فقهی صابئان تقریر بحث خارج مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‏ای.
21. ترجمه المیزان:14/2 531.
22. سوره غافر، آیه 78.
23. قاموس قرآن، قریشی:4/98.
24. به نقل محیط طباطبایی، مقاله صابئین اهل کتابند.
25. المفردات، ص 274.
26.الکشاف: 1/146.
27. التبیان:1/282.
28. مجمع البیان: 1/ 259.
29. تفسییر الکبیر:3/105.
30. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر:3/3.
31. الملل و النحل:2/5.
32. لسان العرب:1/108.
33. المصباح المنیر، کلمه صبأ.
34. روض الجنان: 1/210.
35. مجمع البحرین ص51، چاپ سنگی یک جلدی.
36. بحار الأنوار:53/5؛ تاریخ الإمام الثانی عشر، الباب 25 (باب ما یکون عند ظهوره علیه السلام).
37. البته این که دوست دانشمند ما گفته است: روایتی را که طریحی نقل کرده در هیچ منبع ومصدری و هیچ مجموعه روایی پیدا نکردیم و حداقل این است که یک روایت مرسل است (پژوهشی درباره صابئین، ص 25). پیدا نکردن او دلیل بر نبودن آن نیست.
اوّلا روایت در بحار ذکر شده است . و ثانیاً روایت سند دارد و مرسل نمی‏باشد....
38. ولایت الفقیه:3/399.
39.محیط طباطبایی، مقاله صابئین اهل کتابند، یادنامه شهیدمطهری سال 2، ص 53.
40. سیوطی کتاب «المهذب فیما وقع فی القرآن فی المعرب» را به این موضوع اختصاص داده است.
41. دایرة المعارف فرانسه:4/22.
42. بنا به نقل اسلام و عقاید و آراء بشری، ص 420.
43. لغت‏نامه دهخدا، کلمه صایی.
44.محمد برنا مقدم، در آمدی و سیر اندیشه در ایران، ص 11.
45. غضبان رومی، الصابئه، ص 45 به نقل یعقوب جعفری، صابئین، ص 26.
46. سلیم برنجی، قوم از باد رفته، ص 42.
47. تاج العروس:1/87.
48. الکامل فی التاریخ:1/66.
49. عقاد، أبو الأنبیاء،ص 112.
50. پور داود، کتاب سینا:1/79 75.
51. قاموس واژه مجوس؛ تاج العروس، ص 265؛ فرهنگ اندراج ج ور، صحاح اللغة جوهری، المخصص ابن سیده، واژه مجوس. 52. صابئین اهل کتابند، مقاله مرحوم محیط طباطبایی.
53. انجیل متی، باب سوم 1415.
54. مراجعه شود به تاریخ ادیان، کتاب سوم، تألیف هاشم رضی.
55. حواشی و تعلیقات «بیان الأدیان»، ص 4323، از هاشم رضی.
56.فصلنامه فقه اهل البیت، شماره 9، ص 25، تقریر بحث مقام معظم رهبری آیت الله خامنه‏ای.
57. یادنامه شهید مطهری، سال دوم، مقاله مرحوم استاد محیط طباطبایی، ص 50.
58. ترجمه المیزان: 14/25.
59. به تفسیر آلوسی و قرطبی ذیل همین آیه مراجعه شود.
60. ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه 12 سوره مریم.
61. ادیان بزرگ جهان، ص 479.
62. انجیل متی باب 14؛ لوقا باب 6، بند 17 به بعد.
63. ادیان بزرگ، ص 480.
64. عقاید و آراء بشری، ص 429.

مقالات مشابه

پژوهشی درباره صابئین

نام نشریهمجله کلام اسلامی

نام نویسندهیعقوب جعفری

صابئين در قرآن

نام نویسندهزهرا ربانی